افشاگریهای پیشبینی شده و پروسههای شناختی:
مبحث تئوری ما در بخش 2 بر مبنای دو پروسه کلی شناختی بود. کسب اطلاعات (آیا سرمایهگذاران اطلاعات آماری را بدست میآورند؟) و ارزیابی اطلاعات (آیا افشاگری آماری بر چگونگی اطلاعات پردازی سرمایهگذاران تاثیر میگذارد؟) در این بخش شواهدی مبتنی بر تاثیر افشاگریهای پیشبینی براین دو پروسه شناختی ارائه داده و بینشی را مطرح میکنیم مبنی براینکه چرا افشاگریهای پیشبینی شده تصمیمات قیمت سهام از سوی دانشجویان M. B. A را تحت تاثیر قرار داد ولی بر نظریات تحلیلگران واکنشی نشان نداد.
افشاگری پیشبینی شده و کسب اطلاعات:
ما پیش بینی کردیم که تحلیلگران و دانشجویان M. B. A هر دو اطلاعات درآمدهای پیش بینی را در صورتی که در اعلامیه درآمدها موجود باشد بدست میآورند. ازمیان تحلیلگران در وضعیت پیشبینی شده، 94 درصد به درستی تشخیص دادند که اعلامیه درآمدهای آنها شامل درآمدهای پیشبینی شده، 88 درصد (از 16 تا 14 تا) بدرستی اعلام کردند که درآمدهای پیشبینی متجاوز از درآمدهای GAAP است و 63 درصد (از 16 تا 10 نفر) بدرستی اعلام کردند که EPS پیش بینی 68/1 دلار بود. این نتایج نشان میدهد که تحلیلگران اطلاعات درآمدهای پیشبینی را کسب کردند. پس میتوان استنباط کرد که عدم تاثیر قیمت سهام برای تحلیلگران به خاطر این نیست که تحلیلگران اطلاعات پیشبینی شده را بدست نیاوردند.
یافتههای ما مبنی براینکه افشاگری پیشبینی شده تصمیمات قیمت سهام از سوی دانشجویان M. B. A را تحت تاثیر قرار داد حاکی از آن است که هردوی آنها اطلاعات پیش بینی را کسب و این اطلاعات بر ارزیابی اطلاعات آنها تاثیرگذاشت. برطبق استدلال اول، 95 درصد (از 22 نفر 21 نفر) دانشجویان M. B.A در حالت پیشبینی شده بدرستی تشخیص دادند که اعلامیه درآمدهای آنان محتوی درآمدهای پیشبینیست و 82 درصد (از 22 نفر 18 تا) کاملاً یادآور شدند که درآمدهای پیشبینی شده متجاوز از درآمدهای GAAP میباشد. 27 درصد (از 22 نفر 6 تا) ارزش ویژه EPS پیشبینی و 68/1 دلار یادآور شدند.
افشاء پیشبینی و ارزیابی اطلاعات:
بحث تئوری ما در بخش 2 راجع به ارزیابی اطلاعات بر مبنای انواع الگوهای ارزشیابی است که سرمایهگذاران در ارزشیابی سهام آن را ارائه میدهند. پیشبینی کردیم که دانشجویان M. B. A الگوهای ارزشیابی نسبتاً نامناسبی دارند درحالی که الگوهای ارزشیابی تحلیلگران نسبتاً مطلوب و مساعد است. از این گذشته، پیشبینی کردیم که نداشتن الگوهای ارزشیابی مطلوب در دانشجویان M.B.A باعث میشود افشاگری پیش بینی آنها را تحت تاثیر قرار دهد، ما این بحثها را در این بخش فرعی مورد بررسی قرار میدهیم.
الگوهای ارزشیابی: اعضاء یا شرکاء بعنوان بخشی از تجربه (آزمایش)، مبنای ارزیابیهای قیمت سهام را به صورت کتبی توضیح دادند.
ما توضیحات آنها را بر مبنای نوع الگوی ارزشیابی به کار رفته به چهار طبقه تقسیمبندی کردیم: الگوی درآمدهای مرکب، الگوی جریان نقدی، الگوی ذهنی بر پایه تعدیلات قیمتهای گذشته سهام و دیگر الگوهای کمیتی (نظیر الگوی ارزیابی ترازنامه). جدول 2 خلاصهای از این طبقهبندیها را نشان میدهد.
پنل A جدول 2 نشان میدهد که از 22 (24) دانشجو M.B.A در حالت پیشبینی GAAP ، 12 (11) نفر الگوی ارزشیابی ذهنی را برمبنای تعدیل قیمتهای سهام دوره قبل استفاده کردند، هشت نفر (8) الگوی ارزیابی درآمدهای مرکب، هیچکس (یک) الگوی ارزشیابی جریان نقدی و دو نفر (4) دیگر الگوها را اعمال کردند. ازاین رو، بیشترین درصد دانشجویان M.B.A (50 درصد) برخی از اشکال الگوی ارزشیابی ذهنی را به کار بردند. پنل B جدول در مقایسه نشان میدهد که بالغ بر 90 درصد تحلیلگران یا الگوی درآمدهای مرکب یا جریان نقدی را به کار برده، در حالیکه دو نفر (9/5 درصد) از تحلیلگران الگوی ذهنی را اعمال کردند.
تحلیلهای دیگر حاکی از آن است که طبق تحلیلگرانی که الگوی درآمد مرکب را به کار بردند از نظر ارزیابی درآمدهایشان در میان وضعیتهای پیشبینی GAAP فرقی نداشتند.
(t=0.86 , p = 0.21 , one – tailed)
بنابراین تحلیلگرانی که الگوی درآمدهای مرکب را اعمال کردند اجازه نمیدهند افشاگریهای پیشبینی ارزیابی درآمدهای به کار رفته در الگوهای ارزشیابی شان را تحت تاثیر قرار دهد. احتمالاً افشاگریهای پیشبینی بر تعیین قیمت سهام از سوی تحلیلگرانی که الگوی جریان نقدی را اعمال کردند تاثیر وارد نکرد چون درآمدها و نیز چگونگی تعریف درآمدها ـ به الگوی ارزشیابی آنها ارتباطی ندارند.
ارتباط میان افشاگری پیشبینی،تصمیمات ثانویه درسرمایهگذاری و تصمیمات قیمت سهام:
همان طور که در ابتدای بحث عنوان شد، شرح موضوعات از اعضاء یا شرکا پرسیده شد تا چندین تصمیم ثانویه سرمایهگذاری در مورد عواملی اتخاذ کنند که بالقوه در تاثیرات افشاء پیشبینی بر تعیین قیمت سهام نقش میانجی یا واسطه را ایفا میکند. این عوامل درآمدهای ارزشدار AIT هستند. بر طبق نظریه بارون وکِنی (1986)، در نشان دادن این واسطه روابط زیر ضروری هستند:
1-متغیر اولیه (یعنی افشاگری پیشبینی) با متغیر پیامد توام است (یعنی ارزیابیهای قیمت سهام).
2-متغیر اولیه با متغیر واسطه توام میباشد (یعنی تصمیمات ثانویه در سرمایهگذاری)
3-متغیر واسطه با متغیر پیامد بعد از کنترل تاثیر متغیر اولیه همراه است.
آزمونهای t که ابتدا تاثیر افشاگری پیشبینی بر تعیین قیمت سهام را شرح داد حاکی از آن است که اولین شرط برای دانشجویان M.B.A برآورده شده ولی برای تحلیلگران نه. ما نیز دو شرط باقی مانده را فقط برای دانشجویان M.B.A مورد آزمایش قرار میدهیم تا مشخص کنیم آیا تصمیمات ثانویه سرمایهگذاری در تاثیر افشاگری پیشبینی شده بر تعیین قیمت سهام نقش میانجی را ایفا میکند.
پنل A جدول 3 که دومین شرط را عنوان میکند، به وسیله شرط اعلامیه درآمدها، تصمیمات ثانویه سرمایهگذاری دانشجویان M.B.A را گزارش میکند. تحلیلات نشان میدهد که دو تصمیم ثانویه با نوع افشاگری ارتباط دارند.
دانشجویان M.B.A در حالت پیشبینی (1) اعلامیه درآمدهای AIT را کاملاً مطلوبتر در نظر گرفتند (56/6 در برابر 25/2؛ t = 2.36 ; P < 0.01 , one – tailed ) و (2) درآمدهای ارزش دار سال مالی 2001 را از نظر حاشیهای کاملاً بالاتر ارزیابی کردند.
(T = 1.59 ; P < 0.07 , one – tailed ; 25/1 دلار در برابر 30/1 دلار). قضاوت دانشجویان M.B.A در مورد سه متغیر دیگر (یعنی رشد درآمدها، خطرپذیری و اعتبار مدیریت) در میان شرایط یا حالات اعلامیه تفاوتی نداشت (کوچکترین < P 44/0).
پنل B جدول 3 که سومین شرط (لازمه) میانجیگری را عنوان میکند، نتایج بازخورد تصمیمات قیمت سهام از سوی دانشجویان M.B.A را برارزیابیهای مطلوبیت پذیر، ارزیابی درآمدهای ارزشدار (یعنی دو متغیر چشمگیر که در شرط دوم شناسایی شدند). و نوع اعلامیه درآمدها شرح میدهد. ضریب مطلوبیت ارزیابیها کاملاً مثبت (t = 2.78 ; P < 0.01 , one – tailed) ، در حالی که ضریب ارزیابی درآمدها قابل ملاحظه و اهمیتی ندارد (t = 0.19 ; P < 0.42 , one – tailed). علاوه بر این، ضریب نوع اعلامیه درآمدها در رگرسیون ( t = 0.61 ; P < 0.27 , one – tailed) بیاهمیت میشود. روی هم رفته، این نتایج نشان میدهد که ارزیابیهای مطلوبیت در تاثیر افشاگری پیشبینی بر تعیین قیمت سهام کاملاً نقش میانجی را ایفا میکند. افشاء پیش بینی تنها از طریق تاثیرش بر دیدگاه دانشجویان در مورد مطلوبیت اعلامیه درآمدها، تصمیمات آنها مبنی بر قیمت سهام را تحت تاثیر قرار داد.
نتایج بررسیهای دیگر حاکی از آن است که بررسی دانشجویان M.B.A که روند ارزشیابی ذهنی را اعمال کردند و آنهایی که روند ارزشیابی درآمدهای مرکب را به کار بردند نه تنها اهمیت ارزیابیهای مطلوبیتپذیر را تایید میکند، بلکه بینشهایی نسبت به چگونگی تاثیر ارزیابیهای مطلوبیتپذیر بر تصمیمات قیمت سهام از سوی سرمایه گذاران غیر حرفهای ارائه میدهد. ارزیابیهای مطلوبیت در وضعیت پیشبینی هم از نظر دانشجویان M.B.A که الگوی ارزشیابی ذهنی را اعمال کردند و هم آنهایی که الگوی درآمدهای مرکب را استفاده کردند کاملاً بیشتر از وضعیت GAAP هستند. هیچیک از متغیرهای دیگر، از قبیل ارزیابی درآمدهای ارزش دار، درمیان دو وضعیت اعلامیه درآمدها از نظر هریک از زیر مجموعه دانشجویان M.B.A تفاوت قابل ملاحظهای ندارند (کوچکترین ارزش 0.21< P, one-tailed ). برگشت ارزیابیهای مطلوبیت پذیری بر تصیمات قیمت سهام نشان میدهد که ارزیابیهای مطلوبیت هم از نظر دانشجویانی که الگوی درآمد مرکب را اعمال کردند و هم آنهایی که الگوی ارزیابی ذهنی را استفاده کردند مثبت و قابل ملاحظه هستند.
چون تمامی اعضا (شرکا) در مورد قیمتهای سهام قبل اطلاعات یکسانی داشتند، این نتایج ازنظر دانشجویانی که الگوی ذهنی را استفاده کردند حاکی از آن است که افشاگری پیشبینی برعامل تعدیلی که آنها از طریق ارزیابیهای مطلوبیت در مورد قیمتهای سهام قبلی اعمال کردند تاثیر مثبت داشت. نتایج در مورد دانشجویانی که روش درآمد مرکب را استفاده کردند نشان میدهد که افشاگری پیشبینی از طریق ارزیابیهای مطلوبیت بر درآمدهای مرکب تاثیری مثبت داشت، اما بر ارزیابی درآمدهای به کار رفته تاثیری وارد نکرد.
تاثیر افشاگری پیشبینی بر قضاوتهای M.B.A : عمدی یا غیر عمدی؟ مطابق با مبحث تئوری بخش 2، تاثیر افشاگری پیشبینی بر تصمیمات قیمت سهام دانشجویان M.B.A میتواند بازتابی باشد از وابستگی عمدی آنها به افشاء چون آنها این افشاگری را آگاهیبخش دانسته یا میتواند بازتابی باشد از تاثیرات شناختی غیر دانسته. نتایج دو تحلیل دیگر نشان میدهد که تاثیر قیمت سهام ناشی از تاثیرات شناختی غیر عمد میباشد. ما ابتدا از سهامداران وضعیت پیشبینی شده را سئوال کردیم آیا تصمیمات آنها در مورد قیمت سهام که متفاوت بوده است دارای اعلامیه درآمدهای AIT که فقط درآمدهای GAAP را شامل میشود بوده یا نه. این اعضاء تصمیمات خود را در مقیاس 10 نمرهای ایجاد کردند، که دامنه آن از صفر = خیلی بالاتر تا 5 = یکسان و 10 = خیلی پایین میباشد. میانگین واکنش 15/5 بود، که خیلی با جواب “the same” (یکسان) تفاوت ندارد. پس دانشجویان M.B.A در وضعیت پیشبینی فهمیدند که آنها هنگام اتخاذ تصمیم در مورد قیمت سهام، بر طبق تاثیرات شناختی نداشته که تاثیر پیش بینی مشاهده شده را موجب میشود بر افشاگری پیشبینی شده تکیه نداشتند.
دوم، ما الگوی به کار رفته از سوی libby و Tan و Tan و همکاران توسط Kahneman و Tuersky پیشنهاد شد با اجرای آزمایشی مداوم و با استفاده از 25 دانشجوی M.B.A از یک دانشگاه اتخاذ کردیم درست مثل دانشجویان M.B.A که در آزمایش اولیه شرکت کردند. بالاخص، آزمایشی مختصر ترتیب دادیم که به اعضاء هم اعلامیه درآمدهای GAAP و هم اعلامیه درآمدهای پیشبینی را ارائه دادیم و سپس از آنها خواستیم:
(1) ارزیابی قیمت سهام آنها بر مبنای اعلامیه GAAP چقدر با ارزیابی آنها بر مبنای اعلامیه درآمدهای پیشبینی تفاوت دارد (5- = خیلی کمتر از، صفر = یکسان و 5 = خیلی بیشتر از)
(2) ارزیابی آنها از مطلوبیت اعلامیه GAAP (5 - = خیلی نامطلوب،صفر = خنثی و 5 = خیلی مطلوب)
(3) ارزیابی آنها از مطلوبیت اعلامیه آماری.
Tan و همکاران خاطر نشان میکنند که این روش به اعضاء فرصت میدهد پیشبینی آگاهی بخش هستند، پس باید نشان دهند که قیمت سهام در اعلامیه پیشبینی بیشتر خواهد بود.
میانگین پاسخ (عکسالعمل) به سئوال مربوط به قیمت سهام 18/0 است که خیلی با پاسخ ‘the same" (یکسان) تفاوتی ندارد. در مورد ارزیابیهای مطلوبیت، اعضاء اعلامیه پیشبینی را مطلوبتر از اعلامیه GAAP میدانستند. پس هنگام بررسی توام اعلامیه GAAP و اعلامیه پیشبینی، دانشجویان M.B.A براین باورند که وجود درآمدهای پیش بینی شده، اعلامیه درآمدها را مطلوبتتر میکند، ولی نیز معتقدند که درآمدهای پیشبینی، ارزیابی آنها از قیمت سهام را تحت تاثیر قرار نداد. ترکیب این یافتهها با آزمون ما نشان میدهد که افشاگریهای پیشبینی از طریق یک پروسه شناختی غیر دانسته تحت تاثیر ارزیابیهای مطلوبیت است، ولی همین ارزیابیهای مطلوبیت از طریق یک پروسه شناختی غیر عمدی (ناخواسته) تحت تاثیر تصمیمات مبتنی بر قیمت سهام میباشد.
نتیجهگیری:
این مقاله نتایج تجربهای را نشان میدهد که تاثیرات افشاء درآمدهای پیش بینی بر قضاوتها یا تصمیمات سرمایهگذاران غیر حرفهای (یعنی کم تجربه) و تحلیلگران حرفهای (یعنی سرمایهگذاران با تجربهتر) در مورد قیمت سهام را مورد بررسی قرار میدهد. در این تجربه، اعضا یا سهامداران چندین تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری بر مبنای نمونهای که مشتمل بر یک اعلامیه درآمدهای یک شرکت فرضی بود اتخاذ کردند. اعلامیه درآمدها برای برخی از شرکا (حالت GAAP ) فقط شامل افشاء GAAP و برای دیگر شرکا (حالت پیشبینی) هم افشاء پیشبینی و هم افشاء GAAP را دربرمیگرفت. بر طبق شواهد تجربی در مورد افشاگری درآمدهای پیش بینی حقیقی، درآمدهای پیشبینی در تجربه ما متجاوز از درآمدهای GAAP بودند.
نتایج بدست آمده حاکی از آن است که برآوردها یا نظریات تحلیلگران در مورد قیمت سهام در میان دو حالت فرقی نداشت، ولی دانشجویان M.B.A که شاخص سرمایهگذاران غیر حرفهای بودند، قیمت سهام را در حالت پیش بینی خیلی بیشتر از دانشجویان M.B.A در حالت GAAP برآورد کردند.
بررسیها و تحلیلهای دیگر بینشی نسبت به این نتایج ارائه میدهد. تحلیلگران با استفاده از الگوهای ارزشیابی خوب تعریف شده یا کامل و برمبنای درآمدهای مرکب یا جریانات نقدی قیمت سهام را برآورد کردند، درحالی که دانشجویان M.B.A کلاً الگوهای ارزشیابی ناقص و ذهنی را اعمال کردند. از نظر تحلیل گرانی که الگوهای ارزشیابی درآمدهای مرکب را استفاده کردند، افشاءگری پیشبینی بر نظریات آنها در مورد درآمدهای مربوط به ارزشیابی شرکت تاثیری وارد نکرد. یعنی تحلیلگران بدون توجه به اینکه آیا آنها در وضعیت پیش بینی قرار دارند یا GAAP مقولات مشابهی را تعدیل کردند. در مورد دانشجویان M.B.A آنهایی که در وضعیت پیش بینی بودند اعلامیه درآمدها را کاملاً مطلوبتر از دانشجویان M.B.A در وضعیت GAAP قلمداد کردند، و نتایج آزمون واسطه گری حاکی از آن است که ارزیابیهای مطلوبیتپذیری در تاثیرات افشاگری پیشبینی بر نظریات دانشجویان M.B.A در مورد قیمت سهام نقش واسطه را بازی کرد. از اینرو، افشاگری پیش بینی باعث شد دانشجویان M.B.A اعلامیه درآمدها را مطلوبتر تلقی کنند که این در عوض آنها را تحریک کرد تا قیمت سهام را بالاتر ارزیابی کنند. تحلیلهای مداوم نشان میدهد که این تاثیر به جای وابستگی دانشجویان M.B.A بر اطلاعات درآمدهای پیش بینی ناشی از تاثیرات شناختی غیر دانسته (غیر عددی) است چون آنها این اطلاعات را آگاهیبخش میدانند. از این گذشته، تحلیل و بررسیها نیز نشان میدهد که افشاگری پیشبینی برآورد قیمت سهام دانشجویان M.B.A را از طریق ضریبی که در سیستم اندازهگیری عملکرد انتخابی خود به کار بردند (یعنی درآمدها) تحت تاثیر قرارداد؛ این افشاگری بزرگی و اهمیت سیستم اندازهگیری عملکردی که آنها در الگو ارزشیابی خود به کار بردند را تحت تاثیر قرار نداد.
تجربه ما چندین محدودیت دارد. برای مثال ابزار تجربی ما فقط شامل زیرمجموعهای از اطلاعاتی میشد که نوعاً هنگام تصمیمگیریهای سرمایه گذاری در اختیار سرمایهگذاران قرار دارد. از این گذشته، گرچه دانشجویان M.B.A در مورد اقلام و مباحث صورت حساب مالی کم تجربهتر از تحلیلگران هستند، از خیلی از سرمایهگذاران غیر حرفهای فهیمتر و تجربهدارترند.
بنابراین نتایج ما، تاثیر افشاگری درآمدهای پیش بینی بر سرمایهگذاران غیر حرفهای را کم اهمیت جلوه می دهد. محدودیت بالقوه دیگر این است که دانشجویان M.B.A موضوعات تجربی را در محیطی کنترل شده کامل کردند در حالی که تحلیلگران اینگونه عمل نکردند. ما نمیتوانیم احتمالاتی را پایهریزی کنیم مبنی بر اینکه تحلیلگران در مورد موضوعات به شکلی نظاممند کار نکردند، در حال تکمیل موضوعات مشابه دیگر منابع مراجعه کردند یا زمان کمتر یا بیشتری از دانشجویان M.B.A را به اجرای آزمون اختصاص دادند.
محدودیتهای دیگر مطالعه ما فرصتهای جالبی برای تحقیقات آتی در اختیار قرار میدهد. مثلاً نتایج ما کل انواع افشاگری درآمدهای پیش بینی را تعمیم نمیدهد. ما تنها موقعیتی را بررسی کردیم که دراین موقعیت درآمدهای پیشبینی بیشتر از درآمدهای GAAP بود. تحقیقات بعد میتواند موقعیتهایی را عنوان کند که در این موقعیتها درآمدهای پیشبینی کمتر از درآمدهای GAAP باشد.
ما نیز افشاگری درآمدهای پیشبینی هدفمندانهای ایجاد کردیم که از شفافیت کمی برخوردار بود. مثلاً واژهای برای درآمدهای پیشبینی به کار بردیم که شبیه به واژه تعریف شده در GAAP برای عملیات مرکزی و در جریان شرکت است، در بخش تشریعی اعلامیه مقدار دلار هریک از اقلام خارج شده را وارد نکردیم، و درآمدهای آماری را با درآمدهای GAAP یکی ندانستیم. تحقیقات آتی میتواند تاثیر شفافیت درآمدهای پیشبینی بر تصمیمات سرمایه گذاران را مورد بررسی قرار دهد. با ارائه یافتههای Lougee و Marquardt مبنی براینکه افشاگریهای پیش بینی از نظر شرکتهایی که درآمدهای پیشبینیشان را صریحاً با درآمدهای GAAP تطبیق میدهند نسبت به درآمدهای GAAP ارزش افزایشی دارد، این سازگاریها یا تطابقها بُعد جالبی از این شفافیت هستند. افشاگری پیش بینی حقیقی نیز ترتیب ارائه درآمدهای پیشبینی و درآمدهای GAAP در اعلامیه درآمدها را تغییر میدهد. تحقیقات آتی میتواند بررسی کند آیا این تغییر باعث تاثیرات ترتیب بر تصمیمات سرمایهگذاری میشود یا نه. نهایتاً مطالعه ما تاثیرات افزایشی هرمقوله مستثنی را در محاسبه درآمدهای پیش بینی نادیده نگرفت. تحقیقات آتی میتواند بررسی کند آیا ماهیت این مقولات مستثنی، نظیر درآمد در برابر هزینهها یا مقولات کم ارزش در برابر ارزش بر تصمیمات یا قضاوتهای سرمایهگذاران تاثیر دارد یا نه.
با توجه به تاثیرات شناختی غیر آگاهانه، تحقیق در مورد قضاوت و تصمیمگیری حاکی از آن است که فقط وجود اطلاعات بدون توجه به ارتباط آن با قضاوت و تصمیم موجود، میتواند بر اطلاعات پردازی انسان تاثیرات ناآگاهانه داشته باشد. برای مثال مطالعات فراوانی در مجموعههای مختلف نشان داده است که وقتی مجموعه اطلاعات افراد هم دربرگیرنده اطلاعات تشخیصی باشد و هم غیر تشخیصی نسبت به وقتی که فقط اطلاعات تشخیصی را در برگیرد قضاوتهای متفاوتی اعمال میکنند. مطالعات دیگر نشان داده است که قضاوتهای افراد معمولاً یک تاثیر anchoring را انعکاس میدهد، حتی وقتی آنها بدانند به طور تصادفی شناخته شده و گفته شده است که هیچ کاری در خصوص قضاوت یا تصمیم در مورد درخواست انجام نمیدهند. از این گذشته، تحقیقات نشان میدهد که تاثیرات شناختی غیر آگاهانه احتمالاً وقتی افراد از وظایف خاص و ویژه آگاهی ندارند بیشتر است. بنابراین حتی اگر غیر حرفهایها اطلاعات آماری را آگاهیبخش تلقی نکنند، هنوز این اطلاعات میتواند بر قضاوتها تاثیرات شناختی ناآگاهانه را اعمال کند.
با خلاصه بحث مربوط به کسب و ارزیابی اطلاعات، عدم مهارت سرمایهگذاران غیر حرفهای و نیز استفاده آنها از الگوهای ارزشیابی نامطلوب، احتمال اینکه آنها (1) عمداً به اطلاعات آماری تکیه کنند و یا (2) نسبت به تاثیرات شناختی غیر عمد (ناآگاهانه) افشاگریهای پیشبینی حساسیتپذیر باشند بیشتر میشود.
پس، ما پیشبینی میکنیم که افشاگریهای پیشبینی بر قضاوتها یا تصمیمات سرمایهگذاران غیرحرفهای مبنی بر تعیین قیمت سهام تاثیرخواهد گذاشت. این پیشبینی با فرضیه زیر بیان میشود:
H1 : وقتی سودهای (عواید) پیشبینی از مقولات هزینه مستثنی شوند، تصمیمات مبنی بر قیمت سهام از سوی سرمایهگذاران غیر حرفهای در مورد اعلامیه عوایدی که هم سودهای GAAP و هم سودهای پیشبینی را افشاء میکند بیشتر و در رده بالاتری از آنهاییست که فقط سودهای GAAP را افشاء میکنند.
تحلیلگران: افشاگری عواید پیشبینی و کسب اطلاعات:
به طور کلی تحلیلگران کاملاً از اهمیت و ارتباط میان مقولات صورتحساب مالی آگاه هستند، آنها الگوهای ارزشیابی مطلوبی دارند که در عوض امکان استفاده از استراتژیهای تحقیق در مورد اطلاعات جهتدار را برای کسب دادههای مورد نیاز الگوهای ارزشیابیشان به آنها میدهد. تحلیلگران احتمالاً با تحقیق در مورد اطلاعات جهتدار تنها اطلاعاتی را که مرتبط با الگوهای ارزشیابی خود میدانند مرور میکنند تحقیقات نشان میدهد که اطلاعات در مورد سود یا درامد برای تحلیلگران اهمیت دارد. از این گذشته، مدیران شرکت بر این ادعا هستند که دلیل ارائه عواید یا سودهای پیشبینی آنها این است که تحلیلگران خواهان اطلاعات هستند. بنابراین ما پیشبینی میکنیم که وقتی یک اعلامیه سود یا درآمد ارائه شد، آنها را تحریک میکند اطلاعات پیشبینی را کسب کنند. از این گذشته، چون شرکتها واژگان و اصطلاحات متعددی برای سودهای پیشبینی به کار میبرند و چون برخی از شرکتها تمایز میان سودهای پیشبینی شده وسودهای GAAP را مشکل میدانند، کلاً مرور و بررسی جزئیات کامل عواید یا سودها که نوعاً هم شامل سودهای پیشبینی و هم سودهای GAAP میشود امریست ضروری. از اینرو پیشبینی میکنیم تحلیلگران اطلاعات مبنی بر سودهای آماری مشتمل در اعلامیههای سودها را کسب میکنند.
افشاگریهای آماری و ارزشیابی و برآورد اطلاعات: همان طور که در بالا بحث شد، افشاگریهای پیشبینی تصمیمات غیر حرفهایها را تحت تاثیر قرار میدهد چرا که آنها وجود و اهمیت اطلاعات پیشبینی شده را دلیل اهمیت آن میدانند و چون افشاگری پیشبینی شده باعث یک تاثیر شناختی غیرآگاهانه میشود. تحلیلگران به علت آگاهی شان از ثبات و استدلالات جریانات نقدی عناصر مختلف درآمد، احتمالاً کمتر تصور می کنند که افشاگریهای پیشبینی در برگیرنده اطلاعات مکملی راجع به ماهیت عناصر خاص درآمد است. از این گذشته، چون تحلیلگران عمدتاً وقتی اهمیت نسبی مقولات مختلف مالی را تعیین میکنند از وظیفه خاص خود آگاهی دارند و برآن تکیه میکنند، احتمالاً اهمیتی که به سودهای پیشبینی در اعلامیههای سودها داده شده نیز کمتر دیدگاه تحلیلگران در مورد آگاهی بخش بودن اطلاعات پیشبینی را تحت تاثیر قرار میدهد. با وجود این، نمیتوانیم احتمال دهیم افشاگریهای آماری آگاهانه، قضاوت و تصمیمات تحلیلگران مبنی بر قیمت سهام را تحت تاثیر قرار میدهد چون مواردی وجود دارد که (1) افشاگری سودهای GAAP فاقد جزئیات کافی برای تحلیلگران در شناخت وجود و یا اهمیت موضوعات، مقولات مرتبط و کم ارزش یا بدون ارزش یا (2) افشاگری پیشبینی مقولهای مرتبط کم ارزش یا بدون ارزش را که تحلیلگران با آن آشنایی ندارند مشخص میکند.
تحقیقات شواهدی ارائه میدهد مبنی بر اینکه آیا افشاگریهای پیشبینی شده میتواند باعث تاثیرات شناختی ناآگاهانه در تحلیلگران شود یا نه. تحقیقات حاکی از آن است که خیلی از موارد مستند تاثیرات شناختی غیر عمدی ناشی از عدم مهارت وتخصص افراد در مورد وظیفه ویژه یا خاص میباشد.
اسمیت وکیلا (1991) نتیجه میگیرند که تخصص و مهارت و آگاهی از وظیفه خاص معمولاً تاثیرات شناختی ناآگاهانه را کاهش و حتی میتواند آن را از بین ببرد. برای مثال حسابرسان مجرب و کارآزموده در مطالعه Joyce و Biddle هنگام قضاوتهای کلی در مورد دانش و آگاهی یک تاثیر anchoring غیر عمد یا غیر آگاهانهای را نشان دادند نه هنگام قضاوت و تصمیمگیریهای معمول حسابرسی. پس این احتمال هست که دانش ما فوق تحلیلگران در مورد وظیفه خاص میتواند هرگونه تاثیر شناختی ناآگاهانه منتج از افشاگری سودهای پیشبینی شده را کاهش دهد. بعبارت دیگر، تحقیقات دیگر به اثبات رسانده است که فقط جایگزینی مقولاتی در صورت حسابهای مالی میتواند تصمیمات تحلیلگران را تحت تاثیر قرار دهد و این نشان میدهد که تحلیلگران حتی هنگام اجرای وظایفی که نسبت به آن آگاهی و اطلاعات دارند به تاثیرات شناختی غیر عمدی یا ناآگاهانه تکیه میکنند.
به طور خلاصه، از آنجایی که تحلیلگران به طور کلی وظایف تحلیل سرمایهگذارای را با الگوهای ارزشیابی مطلوبی که درک اهمیت نسبی اطلاعات مالی مختلف را منعکس میکند انجام میدهند، ما براین اعتقاد هستیم که احتمال این که تحلیلگران خودآگاهانه به تنهایی بر سودهای پیشبینی تکیه کنند کم است. تخصص و مهارت آنها نیز نشان میدهد که شانس تاثیرات شناختی غیر عدد (غیر دانسته) این اطلاعات نسبتاً کم است. ولی، تحقیق قبل نشان میدهد که تخصص تحلیلگران همیشه هنگام تصمیمگیریهای مرتبط با سرمایهگذاری آنها را از تاثیرات شناختی غیرآگاهانه و غیر عدد حمایت نمیکند. همچنین ما برای تحلیلگران فرضیهای خاص ارائه میدهیم، در عوض پرسش تحقیقاتی زیر را مطرح میکنیم:
RQ : آیا افشاگریهیا پیشبینی شده قضاوتها و تصمیمات مبنی بر قیمت سهام از سوی تحلیلگران را تحت تاثیر قرار میدهد؟
IV : الگو: وظیفه، طرح و شرکا: ما برای بررسی فرضیه خود و پرسش تحقیقاتی تجربهای را انجام دادیم. در مورد یک شرکت فرضی بنام شرکت تکنولوژی تصاویر پیشرفته که بر مبنای شرکت آزاد تکنولوژی تجهیزات پزشکی میباشد و بورس اوراق بهادار نیویورک را خرید و فروش میکند شرکا نمونهای را دریافت کردند. این نمونه شامل اطلاعات پیش زمینه و اعلامیه درآمد یا سودهای چهارساله و سالانه سال مالی 2001 AIT میشد. سپس از شرکاء خواسته شد تا چندین نظریه مربوط به سرمایهگذاری را مطرح و به یک سری سئوالات مربوط به نظریات خود و اعلامیه سودها پاسخ دهند.
شرکا سرمایهگذاران غیر حرفهای و تحلیلگران مالی بودند. ما در هر گروه نوعی اعلامیه سود ایجاد کردیم. (GAAP در برابر آماری).
دانشجویان M. B. A از برنامه U.S.world ∞ News Report top-35 M. B. A را بعنوان شاخص سرمایهگذاران غیر حرفهای استفاده کردیم. این سرمایهگذاران ناهمسان هستند و این شناسایی گروهی مجزا که نشان دهنده کل سرمایهگذاران غیر حرفهای و دارای کل ویژگیهای مطلوب میباشند را مشکل میکند. دانشجویان M. B.A و بعنوان گروهی معقول بررسی کردیم، بالاخص استفاده آنها در تحقیق قبل به عنوان شاخص سرمایهگذاران غیر حرفهای و قابلیت دسترسی آنها نمایان است. علاوه براین، از میان گروه سرمایهگذاران غیر حرفهای ممکن، دانشجویان M. B.A را برای دقیقترین تست H1 انتخاب کردیم چون پیشبینی کردیم که آنها به علت دوره آموزشی فعلی و اخیر خود در رشته حسابداری و امور مالی از مباحث حسابداری و ارزیابی اطلاعات نسبتاً بالایی دارند. در آزمون ما، آنها در رشته حسابداری به طور متوسط از 6/3 و رشته امور مالی از 7/3 برخوردارند. حد انحرافات دوره آموزشی حسابداری و امور مالی آنها در برابر یافتهها H1 را تایید میکند. با توجه به تجربیات آنها در زمینه سرمایهگذاری، در آزمون ما 52 درصد آنها قبلاً در اوراق بهادار انفرادی و 27 درصد در بودجههای متقابل حقوق مالی تجربه سرمایهگذاری داشتند.ازمیان آنهایی که در اوراق قرضه سرمایهگذاری کرده بودند، متوسط تعداد سرمایهگذاریها 20 بود.
تحلیلگران مالی که در این آزمون شرکت داشتند از میان فارغالتحصیلان همان دانشگاه بکار گرفته شدند. متوسط تجربه کاری آنها چهارسال و دامنه آن از یک تا ده سال بود. 67 درصد عمدتاً بعنوان تحلیلگران خرید جانبی و 33 درصد بعنوان تحلیلگران جانبی کار کردند. کل 46 دانشجوی M. B. A و 34 تحلیلگر موضوعات تجربی را کامل کردند.
بیانیه سودها (سود، درآمدها): بیانیه سود بعد از بیانیه سود واقعی حقیقی الگو شد و مشتمل بر سه بخش اصلی میباشد. اول عنوان یا تیتر است که درصد افزایش سود سالانه در سال قبل را اعلام میکند. درصد افزایش بر مبنای سود GAAP در حالت GAAP و سود پیشبینی شده در حالت پیشبینی قرار داشت. افزایشها به ترتیب 8/0 و 8/8 درصد بودند.
بخش دوم توضیحی مختصر است که مقادیر فعلی و مقایسهای سود سالانه و سود سه ساله را اعلام میکند. سود GAAp برای سود سالانه و سه ساله در حالت GAAP گزارش شد، در حالی که سود پیشبینی شده و سود GAAP هر دو درحالت پیشبینی برای این دو مقوله گزارش شدند. بر طبق شواهد تجربی، سود پیشبینی شده از سود GAAP تجاوز کردند؛ GAAP EPS به ترتیب 68/1 و 24/1 دلار بودند. از این گذشته، بر طبق اصطلاحات به کار رفته از سوی شرکتهایی که سود پیشبینی شده را افشاء میکنند، ما سود یا درآمدهای GAAP را “سود گزارش شده” و سود یا درآمدهای پیشبینی شده را “سود عملیاتی” لقب دادیم.
حکایت حالت پیشبینی در کسب سود پیشبینی شده شامل یک لیست از مقولاتی میشود (نه به مقادیر دلار) به استثنای GAAP .
بخش سوم این بیانیه شامل صورت حسابهای مالی مقایسهای میباشد. این بخش شامل صورت حسابهای درآمد GAAP ، ترازنامههای GAAP و صورت جریان نقد GAAP در هر دو حالت بیانیه است. این بخش در حالت پیشبینی نیز شامل صورت حساب درآمدهای مقایسهای پیشبینی شده میشود که قبل از سه صورت حساب مالی مقایسهای GAAP ارائه شد.
سود یا درآمدهای پیشبینی از چهار مقولهای که در درآمدهای GAAP بعنوان هزینه وارد شدند مستثنی هستند. ما از انتخاب این چهار مقوله چهار هدف داشتیم:
اول: چون نگرانی اصلی قانونگذاران، پارلمان و مطبوعات مالی تاثیر خروج و جلوگیری از اقلام ارزش بالا میباشد، سودهای پیشبینی ما باید از هزینههای ارزش بالا پیشگیری کند. از قرار معلوم، اگر شرکتها مانع این هزینهها شوند، هزینههای ارزش پایین را نیز پیشگیری میکنند. مطابق با این امر، تحقیقات نشان میدهد که شرکتها از هر دوی این هزینهها ممانعت بعمل میآورند. همچنین ما در افشاء حقیقی پیشبینی اقلامی را انتخاب کردیم که از نظر میزان ارزش مرتبط فرق داشتند: دو تای اول اقلامی را که ارزش مرتبط پایین داشتند و دوتای آخر اقلام ارزش بالا را خارج کردند. دوم، از نظر رئالیسم، هر دو مقوله باید به وسیله حداقل یک شرکت که سودها یا درآمدهای پیشبینی شده را افشاء میکند مستثنی شده باشند.
این چهار مقوله عبارتند از:
- استهلاک سرقفلی: استهلاک سرقفلی یک هزینه غیرنقدی است و تحقیقات به اثبات میرساند که سرقفلی گرچه یک مقوله تکراری است، با اجزاء سهام همراه نمیباشد. از این گذشته، یکی از اقلامی است که شرکتها معمولاً آن را از عواید پیشبینی شده خارج کردند.
- حل و فصل دادخواهی: صورتحسابهای مالی زمینهای AIT در پنج سال هیچگونه رسیدگی به دعاوی را نشان نداد که نشان میدهد رسیدگی به دعاوی یک مقوله غیر تکراری است. حل و فصل و تسویه برای وجوه نقدی بود.
- مالیات حقوق یا دستمزد برای گزینههای سهام کارمندان کارآزموده: این مالیاتها هزینه عملیاتی نقد هستند و صورتحسابهای مالی پیش زمینه AIT نشان داد که این مالیاتها تکراری بوده و نسبتاً ثابت هستند.
- مازاد هزینه مطالبات مشکوک الوصول: گرچه این نوع هزینه یک مقوله غیر نقدی است، ما معتقدیم ارتباط ارزشی بالایی دارد چون (1) سابقه صورت حسابهای مالی AIT نشان داد که این هزینه یک مقوله تکراریست و (2) مهمتر اینکه، یک هزینه عملیاتی است که مستقیماً به درآمد از قبل شناسایی شده ارتباط دارد. اگر این درآمد ارزش مرتبط باشد، هرگونه هزینه بدهی اشتباه توام با درآمد نیز ارزش مرتبط است.
ویژگی اصلی اعلامیههای درآمد این است که صورت حسابهای مالی مقایسهای GAAP آن قدر مفصل بود که اعضایا شرکا میتوانستند رقم یا تعداد سودهای (درآمدهای) پیشبینی گزارش شده درحالت پیشبینی را محاسبه کنند.
از این رو هرگونه اختلاف در نظریات میان وضعیت اعلامیهها فقط میتواند فی نفسه به افشاگری پیشبینی نسبت داده شود نه به اطلاعات مختلف موجود در میان این شرایط.
فرآیند: ما نمونه را در گروههای کوچک میان دانشجویان M. B. A توزیع کردیم. ابتدا در پی رضایت تحلیلگران یک نامه معرفی برای آنها ارسال و سپس نمونه را شبانه از طریق پست هوایی برای آنهایی که موافق بودند در طرح شرکت کنند ارسال کردیم. برای هر دو گروه موضوعات در دو پاکت تقسیم بندی شدند. روی پاکت نوشته شده بود اعضا یا شرکا قبل از بازکردن پاکت دوم باید اول را کامل کنند.
محتوی پاکت اول سابقه AIT ، اعلامیه درآمدها یا عواید سه ماهه چهارم و درآمدهای سالانه سال مالی 2001 شرکت و چندین پرسش و تحقیق راجع به سرمایهگذاری بود. موضوعات پیش زمینه شامل اطلاعات کلی در مورد AIT ، صورت حسابهای مالی سالانه GAAP برای سالهای مالی 1996 تا 2001 بود. شرکا میتوانستند در حالی که به پرسشهای پاکت اول پاسخ میدهند از این اطلاعات و اعلامیههای درآمد استفاده کنند.
بعد از مرور و بررسی اطلاعات زمینهای و اعلامیه درآمد، از شرکا خواسته شد تا ارزش خالص سهام عادی AIT را ارائه دهند و در مورد مبنای قضاوت و تصمیم یا نظریه خود توضیحی کتبی ارائه داده و اعتماد خود به قضاوتشان در مورد قیمت سهام را ارزیابی کنند. ما نیز از آنها خواستیم تا در مورد چندین عامل فرعی در سرمایهگذاری که میتواند به طور بالقوه واسطه تاثیر افشاگری پیشبینی بر نظریات مبتی بر قیمت سهام باشد، نظر دهد.
این عوامل عبارت بودند از (1) عمده رقم مفید درآمدهای مالی 2001 برای ارزیابی عملکرد AIT و استعداد بالقوه سرمایهگذاری (از این پس تعیین درآمدها)، (2) خطرپذیری سرمایهگذاری حقوق صاحبان سهام در AIT، (3) رشد درآمد یا عواید آتی AIT ، و (4) اعتبارپذیری مدیریت AIT .
تحقیق نشان میدهد که افراد بعنوان بخشی از اطلاعات پردازی معمولاً اطلاعات کمی را به اطلاعات کیفی یا ارزیابیهای برآوردی تبدیل میکنند. ما برای تسخیر این بُعد از اطلاعات پردازی، از شرکا خواستیم تا کل مطلوبیتها و سازگاریهای اعلامیه درآمدهای AIT را ارزیابی کنند. بعد از پاسخ به این پرسش، به شرکا آموزش داده شد تا موضوعات از قبیل موضوعات زمینهای و اعلامیه درآمدها را کنار گذاشته و قبل از باز کردن پاکت دوم آن را درون پاکت برگردانند و مهر و چسب بزنند.
محتوی پاکت دوم سئوالات تشریحی دیگر بود که به سه بخش تقسیم میشد. بخش اول شامل سئوالات خاص طراحی شده بود برای این که شرکا از دیدگاههای خود نسبت به هر دو حالت در مفید بودن و وضوح اعلامیه درآمدهای AIT و درک آنها از این اعلامیه اطلاع حاصل نمایند. این بخش نیز شامل یک پرسش بازسنجی نیز میشد. اعضا در وضعیت پیشبینی سئوالات خاص دیگری داشتند که طراحی شده بود تا مشخص شود (1) آیا آنها اطلاعات پیش بینی را بدست آورده بودند و (2) دیدگاههای خود در مورد این اطلاعات. بخش دوم سئوالات شامل سئوالات بررسی گستردهای میشد برای جمعآوری اطلاعات مربوط به دیدگاههای اعضا در مورد افشاگری درآمدهای پیشبینی شده. بخش سوم سئوالات اطلاعات آماری را جمعآوری کرد.
V . نتایج: بررسی مهارت:
در سئوالات تشریحی، از شرکا خواسته شد تا نشان دهند آیا بیانیه درآمدهای AIT فقط شامل درآمدهای GAAP یا فقط شامل درآمدهای پیش بینی یا هر دوی آنها میشود. هشتاد و هشت درصد از تحلیلگران و 89 درصد از دانشجویان M. B. A به این سئوال درست پاسخ دادند این نتایج حاکی از آن است که کار بیانیه درآمدها موفقیت آمیز بوده است.
آزمون یا بررسی فرضیه و سئوال تحقیقاتی:
فرضیه (1) اظهار دارد که نظریات دانشجویان M. B.A در مورد قیمت سهام در وضعیت پیشبینی بیشتر از وضعیت GAAP خواهد بود. جدول (1) ارقام و آمار توضیحی را شرح داده و بررسیهای پیشبینی در مورد نظریات تحلیلگران و دانشجویان M. B. A را در مورد قیمت سهام پیوند میدهد. (ترکیب میکند) جدول (1) ص 677 در این ناحیه است.
متوسط تعیین قیمت سهام M. B. A در حالت آماری 31/28 دلار و در حالت GAAP 36/25 دلار است، یک اختلاف تقریباً 12 درصدی. T-test نشان میدهد که اختلاف بین شاخصها از نظر پیشبینی قابل ملاحظه است H1 P , (t=1.620 , P < 0.05 , one – tailed) (فرضیه یک) را تایید میکند.
همان طوری که در جدول 1 نشان داده شده، تعیین متوسط قیمت سهام از سوی تحلیلگران در حالت پیشبینی شده 80/25 دلار که در حالت GAAP 59/25 دلار میباشد، یعنی اختلافی کمتر از یک درصد.
T-test نشان میدهد که اختلاف میان شاخصها از نظر پیشبینی قابل ملاحظه نیست.
( t-0.10; p = 0.92 , two – tailed)
این نتایج حاکی از آن است که افشاگریهای پیشبینی شده، نظریات مبتنی بر قیمت سهام از سوی تحلیلگران را تحت تاثیر قرار نمیدهد.
تاثیرات افشاء سودهای پیشبینی شده در تجزیه و تحلیل سرمایهگذاران غیر حرفهای
و قضاوت ارزشیابی حقوق صاحبان سهام
James R.Frederickson
دانشگاه علوم و تکنولوژی هنگکنگ
جفری اس میلر
دانشگاه نوتردام
خلاصه: این مقاله حاکی از تجربهای ست که تاثیر افشاء سودهای پیشبینی شده را بر نظریات تحلیلگران (یعنی، سرمایهگذاران با تجربه) و سرمایه گذاران (سرمایهگذاران کم تجربه) غیر حرفهای مورد بررسی قرار میدهد. شرکاء در این تجربه بعد از مرور و بررسی اطلاعات مالی پیش زمینه و اعلامیه سودهای جاری یک شرکت قیمت سهام را ارزیابی کردند. اعلامیه سودها (درآمدها) تنها سودهای GAAP را در یک حالت و سودهای GAAP و پیشبینی را در دیگر حالات گزارش میکرد. برطبق شواهد تجربی، سودهای پیش بینی شده در تجربه ما از سودهای GAAP بیشتربود. نتایج حاکی از آن است که سرمایهگذاران غیر حرفهای که اعلامیه سود مشتمل بر افشاگریهای GAAP و پیشبینی را دریافت کردند قیمت سهام را بالاتر (بیشتر) از سرمایهگذاران غیر حرفهای که اعلامیه مشتمل بر فقط افشاگریهای GAAP را دریافت کردند، ارزیابی کردند. نظریات تحلیلگران مالی در مورد قیمت سهام تحت تاثیر افشاگریهای GAAP واقع نبودند. تحلیلات بعدی حاکی از آن است که سرمایهگذاران غیر حرفهای و تحلیلگران الگوهای ارزیابی و اطلاعات پردازی متفاوتی را به کار بردند.
تحلیلگران، الگوهای ارزشیابی خوب تعریف شدهای را یا برمبنای سودهای چندگانه یا جریانات وجوه نقد به کار برده، در حالیکه سرمایهگذاران غیرحرفهای احتمالاً از الگوهای ارزشیابی ذهنی و سادهتری استفاده کردند. افشاگری پیشبینی سرمایهگذاران غیر حرفهای را وادار به ارزیابی سودهای بیشتر برای تعیین قیمت سهام نکرد، بلکه باعث شد غیر متخصصان اعلامیه سود را مطلوبتر تلقی کنند و در عوض باعث شد سیستم متریک سود یا برخی دیگر از ابزار متریک عملکرد را به قیمت سهام بیشتری تبدیل کنند. به نظر میرسد این تاثیر به جای وابستگی غیر متخصصان به اطلاعات پیشبینی سود ناشی از تاثیرات شناخت غیرعمد یا غیر آگاهانه باشد چون این اطلاعات برای آنها آگاهی بخش میباشد.
لغات کلیدی: تحلیلگران، سرمایهگذاران غیر حرفهای: عواید پیش بینی
دادههای موجود: به وسیله تجاس با نویسندگان
مقدمه: از سال 1987 در تعداد شرکتهایی که علاوه بر افشاء عواید یا سودهای محاسبه شده با استفاده از اصول پذیرفته شده حسابداری (GAAP) به افشاء پیشبینی سود پرداختند افزایش شدیدی مشاهده شده است. سودهای با جلوگیری از اقلامی چون هزینهها که GAAP مستلزم آن است از سودهای GAAP تخطی میکنند. شرکتها متداولاً در محاسبه پیشبینی سودها وسعت عمل قابل ملاحظهای دارند چون اصل معتبر و موثقی در مورد مقولاتی که شرکتها بتوانند عاقلانه از این مقولات صرف نظر کنند وجود ندارد. نتیجه این میشود که در شیوه محاسبه سودهای پیشبینی سود در شرکتها حتی آنهایی که دارای صنعتی مشابه هستند اختلاف فاحشی مشاهده میشود.
افزایش و اختلاف در افشاء سودهای پیش بینی شده مباحثات چشمگیری در مورد تاثیر این افشاگریها ایجاد کرده است. انتقادات مبنی بر گزارشگری پیشبینی این بحث را به میان میآورد که شرکتهایی که عمدتاً سودهای پیشبینی شده را به کار میبرند توجه سرمایهگذار را متمرکز به ارقام سودهایی میکنند که هزینههای مربوطه از آن مستثنی هستند. از این گذشته، تنظیم کنندگان، پارلمان و مطبوعات مالی موضوعاتی را بیان کردهاند که افشاء سودهای پیشبینی شده سرمایهگذاران را گیج و سردرگم میکند، بالاخص سرمایهگذاران غیر حرفهای و کم تجربه را. حتی برخی نگرانند که افشاگریهای پیشبینی میتواند سرمایهگذاران حرفهای فرهیخته را سردرگم کند. در مقایسه. طرفداران سودهای پیشبینی شده این بحث را به میان میآورند که غالب شرکتهایی که سودها یا درآمدهای پیشبینی شده را افشاء میکنند تنها از اقلامی ممانعت میکنند که ارزش مرتبطی نداشته (یا پایین است) و این شرکتها سودهای پیشبینی شده را به این دلیل افشاء میکنند که وال استریت اطلاعات عواید یا سودهای مربوط به عملیات هستهای را طلب میکند. این طرفداران نیز بحث میکنند که سرمایهگذاران در صرف نظر کردن یا نادیده گرفتن افشاگریهای پیشبینی آزاد هستند. همچنین تحلیلگران براین ادعا هستند که آنها هم در به کارگیری سودهای (درآمدهای) GAAP و هم درآمدهای پیشبینی شده به قدر کافی پیشرفته و با تجربه هستند.
یک پرسش اصلی در مجادله مربوط به افشاگریهای آماری این است که آیا این افشاگریها سرمایهگذاران را تحت تاثیر قرار میدهد یا نه، بالاخص سرمایهگذاران کمتجربه و کم پیشرفته. گرچه چندین مطالعه درآمدها یا عواید پیشبینی را مورد بررسی قرار داده است، این مطالعات شواهد زیادی در مورد این سئوال در دسترس قرار نمیدهند. این مقاله نتایج تجربه ای را که شواهد مبنی بر دو مبحث مربوط به این سئوال حیاتی را در دسترس قرار میدهد، نشان میدهد. ما ابتدا تاثیر افشاگریهای سودهای پیشبینی بر تصمیمات تحلیلگران (یعنی سرمایهگذاران پیشرفتهتر) و سرمایهگذاران و سرمایهگذاران غیر متخصص (یعنی، کم پیشرفتهتر) مبنی بر هزینه سهام را مورد بررسی قرار میدهیم. و بررسی میکنیم وقتی یک شرکت هم عواید پیشبینی را افشاء میکند هم سودهای GAAP، در حالیکه شرکتی مشابه تنها درآمدهای GAAP را افشاء میکند، تحلیلگران و سرمایهگذاران غیرحرفهای چگونه به هم عکسالعمل نشان میدهند. دوم در مورد اینکه چرا افشاگریهای پیشبینی تصمیمات سرمایهگذار را تحت تاثیر قرار میدهد یا نمیدهد شواهدی ارائه میدهیم. خصوصاً در مورد اینکه سرمایهگذاران چگونه از روی آگاهی و شناخت اطلاعات پیشبینی را پردازش میکنند شواهدی در دسترس قرار میدهیم. این اقدامیست مهم در جهت درک اینکه افشاگریهای پیشبینی و دیگر انواع افشاگریها چگونه تحت تاثیر تصمیمات سرمایهگذاران قرار میگیرند.
در بررسی ما، اعلامیه سودهای مشتمل فقط بر افشاگریهای GAAP برای برخی از شرکا (شرط GAAP) و افشاگریهای پیشبینی شده و GAAP برای شرکای باقی مانده (شرط پیشبینی) است.
مطابق با شواهد تجربی، عواید پیشبینی در بررسی ما به علت پیشگیری اقلام هزینه مرکب از عواید یا سودهای GAAP تجاوز کرد. مهمتر اینکه، اعلامیه عواید یا سودها در شرایط GAAP در محاسبه تعداد یا رقم سودهای پیشبینی به کار رفته در شرایط آماری از سوی اعضا به قدر کافی مفصل و مشروح بود. این مشخصه اطمینان داد که اطلاعات موجود در میان شرایط ثابت بود و این ایجاب میکند که هرگونه اختلاف در قضاوتها یا تصمیمات شرایط فقط ناشی از خود افشاء پیشبینی میباشد. برطبق تحقیق قبل ما از دانشجویان M.B.A بعنوان شاخص سرمایهگذاران غیر حرفهای استفاده کردیم.
نتایج ما حاکی از آن است، دانشجویانی که افشاگریهای پیشبینی افزایش درآمد را دریافت کردند و قیمت سهام را ارزیابی کردند 12 درصد بیشتر از دانشجویانی بودند که فقط افشاگری سودهای GAAP را دریافت کردند، درحالیکه قیمت سهام ارزیابی شده از سوی تحلیگران کمتر از یک درصد بیشتر بود. بنابراین افشاء سودهای پیشبینی تحت تاثیر تصمیمات دانشجویان M.B.A مبنی بر قیمت سهام بود، نه تحت تاثیر تصمیمات تحلیلگران، پاسخ به این پرسشهای درحال گزارش گیری بینشی در برابر این تاثیرات ایجاد میکند. تحلیلگران قیمت سهام را با استفاده از الگوهای ارزشیابی خوب تعریف شده و بر مبنای جریانات نقدی یا سودهای چندگانه ارزیابی کردند. تحلیگرانی که الگوهای ارزشیابی جریان نقد را به کار بردند بر روی جریانات نقدی متمرکزند که مستقل از چگونگی تعریف عواید یا درآمدها میباشد. تحلیلگرانی که الگوهای ارزشیابی سودهای چندگانه را به کار بردند هم سودهای یکسان مربوط به ارزشیابی را محاسبه کردند و هم سودهای چندگانه یکسان، بدون توجه به اینکه آیا این سودها در شرایط پیشبینی شده بودند یا GAAP . بنابراین، به کارگیری الگوهای ارزشیابی خوب تعریف شده از سوی تحلیگران آنها را قادر میکند تا افشاگری پیشبینی را بررسی کرده و تنها بر روی اطلاعات مربوط به الگوهای ارزشیابی آنها متمرکز شوند.
در مقایسه با تحلیلگران، نیمی از دانشجویان M . B . A الگوی ارزشیابی ذهنی را بر مبنای تعدیل یا تنظیم قیمت سهام قبل استفاده کردند تا به تعیین فعلی قیمت سهام دست پیدا کنند و اغلب دانشجویان دیگر M . B. A الگوهای ارزشیابی سودهای چندگانه را به کار بردند. تحلیل و بررسیهای دیگر حاکی از آن است که افشاء پیشبینی سود تصمیمات دانشجویان M. B .A را مبنی بر قیمت سهام از طریق تاثیر افشاگری بر دیدگاههای آنان نسبت به مطلوب بودن اعلامیه سود یا درآمد تحت تاثیر قرار داد. افشاگری پیشبینی سود خصوصاً باعث شد دانشجویان M. B . A اعلامیه درآمدها را مطلوبتر تلقی کرده و این درعوض باعث شد آنها قیمت سهام را بالاتر ارزیابی کنند. بررسیهای دیگر دو بعد جالب دیگر این تاثیر را نشان میدهد. اول نتایج با افشاگریهای پیشبینی (از طریق ارزیابی مطلوبیت) افزایش دهنده عامل دانشجویان M . B . A که ابزار متریک عملکرد منتخب یک عملکرد تحت تاثیر قرار نمیدهد. برای مثال، افشاگری پیشبینی سود باعث شد دانشجویان M . B . A الگوی ارزشیابی درآمدهای چندگانه را به کار بردند. تعدد بالاتر یا بیشتری را به کار ببرند، ولی موجب نشد آنها در الگوی ارزشیابی شان از رقم سود بیشتری استفاده کنند.
دوم، به نظر میرسد افشاگری پیشبینی تصمیمات دانشجویان M. B . A مبنی بر قیمت سهام را به جای اینکه خود دانشجویان آگاهانه اطلاعات پیشبینی شده را آگاهی بخش بدانند از طریق یک پروسه شناختی ناآگاهانه تحت تاثیر قرار داده است.
این مطالعه هم به تحقیق کمک میکند هم اجرا. ما با بررسی تاثیرات فرمت یا شیوه ارائه (یعنی GAAP در برابر افشاگریهای آماری) بر تصمیمات ارزشیابی حقوق مالی تحقیق را دنبال میکنیم. گرچه مطالعات قبل تاثیر شیوه ارائه بر تصمیمات ارزشیابی را مورد بررسی قرار دادهاند، این مطالعات تنها برروی شیوه ارائه صورت حسابهای مالی متمرکز بودهاند. ما آن را دربافت اعلامیههای عواید مورد بررسی قرار میدهیم. از این گذشته، تاثیر آن را بر گروههای مختلف سرمایهگذارانی که سطح دانش آنها از وظیفه خاص فرق میکند مورد توجه قرار میدهیم. نقش ارزیابیهای مطلوبپذیر در تصمیمات دانشجویان M. B. A مبنی بر قیمت سهام در تجربه و بررسی ما شواهد دیگری ارائه میدهد که افراد اطلاعات کمیتی نظیر اطلاعات مربوط به سودها را به ارزیابیهای کیفی یا ارزیابی کننده تبدیل کرده و سپس این ارزیابیها عامل اصلی توضیح دهنده برای تصمیمات و یا قضاوتهای فرد هستند. با ارائه اصل و ماهیت کمی اغلب اطلاعات حسابداری، تحقیقات حسابداری آتی باید تبدیل اطلاعات کمی به اطلاعات کیفی را توجیه و برای آن استدلال داشته باشد. در خصوص عمل، نتایج ما شواهدی مشابه با موضوعاتی که افشاگری سودهای پیشبینی تصمیمات منوط به سرمایهگذاری سرمایهگذاران کمتجربه را تحت تاثیر قرار میدهد در دسترس قرار میدهد. علاوه براین، نتایج تحلیلگران (بالاخص آنهایی که الگوهای ارزشیابی سود چندگانه را کار میبرند) با ادعای آنان در مورد اینکه آنها به قدر کافی هوشیار و دانا هستند که در مورد افشاگریهای آماری گمراه و منحرف نشوند. نهایتاً شواهد ما مبنی بر انواع الگوهای ارزشیابی به کار رفته از سوی دانشجویان M. B. A و تحلیلگران درک ما از فرآیندهای مختلف به کار رفته از سوی سرمایهگذاران کم تجربه و با تجربه در ارزیابی اطلاعات مالی را وسعت میبخشد.
بقیه این مقاله به شکل زیر ساختاربندی میشود: بخش II تحقیق مربوطه را بررسی میکند. ما فرضیات خود را در بخش سه ارائه داده و تجربیات را در بخش چهار توضیح میدهیم. نتایج در بخش پنج ارائه شده و به دنبال آن در بخش شش این نتایج مورد بحث قرار میگیرند.
II . پیش زمینه: تحقیق در مورد سودهای پیشبینی: چندین مطالعه آرشیوی اخیر آمیزهای از شواهد مبنی بر ارتباط میان سودها یا عواید پیشبینی و قیمت سهام در دسترس قرار میدهد. Bhattaeharya و همکاران (2003) با استفاده از شرکتهایی که فقط عواید یا سودهای پیشبینی را افشاء کردند نتیجهگیری میکند که سودهای پیشبینی هم آگاهیبخش تر و هم ثابتتر از سودهای GAAP هستند، در حالی که Lougee و Marquardt (2003) درمییابند که سودهای پیشبینی برای نمونهبرداری کلی آنها به طور افزایشی آگاهیبخش نیستند. جانسون و اشوارت (2003) شرکتهایی که سودهای پیشبینی را افشاء میکنند با شرکتهایی که برخلاف این عمل میکنند مقایسه کرده و درمییابند که اولی با ضرایب بالاتری مبادله میکند. ولی Johnson و Schwartz (2003) نتیجه میگیرند که صرف بازار در مورد افشاگریهای پیشبینی شده به خاطر این نیست که این شرکتها سودهای (عواید) پیشبینی را افشاء میکنند، بلکه ناشی از ویژگیهای شرکت اصلیست که اساساً با شرکتهایی که عواید پیشبینی را افشاء نمیکنند فرق دارند. Bhattacharya و همکاران نیز اختلاف در روابط (1) مرور و بررسی پیشبینی عواید یا سودهای تحلیلگران با سودهای پیشبینی (2) تغییرات قیمت سهام با سودهای پیشبینی شده را مشاهده و نتیجه میگیرند که تحلیلگران و متوسط سرمایهگذاران اطلاعات آماری را بر صورتی مجزا (متفاوت از هم) توصیف میکنند.
این مطالعات بینشهای مفیدی در رابطه با سودهای پیشبینی شده ارائه میدهد اما طرح تحقیقات آنها عنوان کردن بحث اصلی که در میان تنظیم کنندگان، پارلمان و مطبوعات مالی بالاگرفته مبنی بر این که آیا افشاء سودهای پیشبینی، سرمایهگذاران، علی الخصوص سرمایهگذاران کم تجربه را تحت تاثیر قرار میدهد یا نه را محدود میکند. بررسی شرکتهایی که فقط عواید پیشبینی را افشاء میکنند شواهدی مبنی بر اینکه آیا افشاگریهای پیشبینی به واقع سرمایهگذاران و یا تحلیلگران را تحت تاثیر قرار میدهد یا نه در اختیار قرار نمیدهد. برای مثال نتایج Bhattacha و همکاران و Lougee و Marquardt فقط شواهدی در مورد اینکه آیا سرمایهگذاران تعداد درآمدها یا سودها را نزدیکتر به سودهای پشبینی شده به کار میبرند یا نزدیکتر به سودهای GAAP ارائه میدهند. نتایج آنها نشان نمیدهد آیا افشاء پیشبینی باعث میشود سرمایهگذاران این مقدار خاص (ویژه) سودها را به کار برند یا آیا سرمایهگذاران به مقدار سود یکسانی رسیدهاند، با تنظیم سود GAAP افشاگری پیشبینی وجود ندارد. استدلال Bhattacharya و همکاران نیز در مورد تاثیر سودهای پیشبینی بر تحلیلگران و سرمایهگذاران متوسط مشکلزاست چون در واکنش به اعلامیههای سودهایی (درآمدها) که فقط مشتمل بر سودهای GAAP است بین تحلیلگران و سرمایهگذاران متوسط اختلاف وجود دارد. بحث این که آیا افشاگریهای پیشبینی سرمایهگذاران و تحلیلگران را تحت تاثیر قرار میدهد یا نه، نیاز به مقایسه شرکتهایی دارد که سودهای پیشبینی شده را افشاء میکنند و شرکتهایی که سودهای پیشبینی شده را افشاء نمیکنند.
Johnson و Schwartz این دو نوع شرکت را مقایسه میکنند ولی Bhattacharya و همکاران مباحث مربوط به موثق و معتبر بودن نتایج خود را مطرح میکنند. از این گذشته، جانسون و اشوارت به جای تمرکز بر گروههای مختلف سرمایهگذار بر روی بازار بعنوان یک کل متمرکز میشوند. بنابراین هنوز در مورد تاثیرات سودهای پیشبینی بر روی سرمایهگذاران کمتجربه و با تجربه به شواهد بیشتری نیاز است.
III تئوری و گسترش فرضیهها: تحقیق در حسابداری و روانشناسی فرض میکند که تصمیمات و قضاوتها با اطلاعات پردازی چند مرحلهای رخ میدهد. مرحله اول کسب اطلاعات است که به افرادی برمیگردد که در معرض بخش خاصی از اطلاعات قرار گرفتند و سپس این اطلاعات وارد حافظه طولانی مدت آنها میشود. مرحله دوم ارزیابی و برآورد اطلاعات است که ارزشیابی، برآورد و ترکیب اطلاعاتی که نهایتاً منجر به یک تشخیص یا قضاوت میشود را در برمیگیرد. پس، افشاء حسابداری، نظیر افشاء سودهای پیشبینی، بالقوتاً میتواند با تحت تاثیر قرار دادن (1) اطلاعاتی که سرمایهگذاران از طریق افشاء بدست میآورند و یا (2) چگونگی ارزیابی و برآورد این اطلاعات بدست آورد و تصمیمات و قضاوتهای سرمایهگذاران را تحت تاثیر قرار دهد. سرمایهگذاران غیر حرفهای (کم تجربه) و تحلیلگران (سرمایهگذاران با تجربه) تصمیمات و قضاوتهای سرمایهگذاری را به شکلی مجزا مطرح میکنند و ما بر طبق آن این دو گروه سرمایه گذار را به صورت مجزا مورد بحث قرار میدهیم.
سرمایهگذاران غیر حرفهای: افشاء سودهای پیشبینی و کسب اطلاعات: تحقیقات نشان میدهد که سرمایهگذاران غیر حرفهای “از پیش معدود ایدههایی در مورد اهمیت و ارتباط میان مقولات مختلف صورت حساب مالی دارند.” و این ایجاب میکند که این سرمایهگذاران به طور کلی از تخصص و مهارت سرمایهگذاری برخوردار نیستند. عدم تخصص و مهارت یعنی این سرمایهگذاران الگوهای ارزشیابی خوبی ندارند و باعث میشود آنها هنگام خواندن افشاگریهای حسابداری استراتژیهای جستجوی اطلاعات زنجیرهای را به کار ببرند، جستجوی اطلاعات زنجیرهای شامل بررسی اطلاعات به همان ترتیبی که ارائه میشود میباشد. بنابراین، ما پیشبینی میکنیم که وقتی یک اعلامیه عواید ارائه شده، سرمایهگذاران غیر حرفهای در ابتدا اعلامیه را از اول میخوانند. شرکتهایی که سودهای پیشبینی را افشا میکنند نوعاً هم روی تیتر (عنوان) کار میکنند هم چند پاراگراف اول اعلامیه، اهمیتی که در اعلامیههای سود به سودهای پیشبینی داده شده احتمال اینکه سرمایهگذاران غیر حرفهای اطلاعات آماری را بخوانند افزایش میدهد. بنابراین، پیشبینی میکنیم سرمایهگذاران غیرحرفهای اطلاعات عواید پیشبینی مشتمل در اعلامیههای سود را کسب میکنند.
تحقیق در مورد قضاوت و تصمیم گیری اثبات کرده است که انگیزه از طریق تاثیرات شناختی آگاهانه یا تاثیرات شناختی ناآگاهانه میتواند قضاوتها را تحت تاثیر قرار دهد. افراد هنگام قضاوت میتوانند آگاهانه محرک خاصی را به کار برند (قضاوت عمدی یا آگاهانه) یا محرکها میتوانند ناخودآگاه قضاوت آنها را (غیرآگاهانه) تحت تاثیر قرار دهند ما هر دو احتمال را در ارزیابی تاثیرات بالقوه عواید پیشبینی مورد توجه توجه قرار میدهیم.
در خصوص تاثیرات شناختی آگاهانه، سرمایهگذاران غیر حرفهای به اطلاعات پیشبینی شده تکیه میکنند چون تصور میکنند اطلاعات پیشبینی، چه درست چه غلط آگاهیبخش میباشند. سرمایهگذاران غیر حرفهای به علت عدم تخصص و مهارت در سرمایهگذاری دنبال سرنخهایی میگردند تا بتوانند اهمیت نسبی این اطلاعات را دریابند. در خصوص افشاگریهای پیشبینی، یک سرنخ احتمالی فقط وجود افشاء میباشد. یعنی سرمایهگذاران غیر حرفهای تصور میکنند که مدیریت، اطلاعات پیشبینی اضافه بر سازمان را ارائه نمیکند، مگر اینکه این اطلاعات معنیدار باشد. دومین سرنخ اهمیتیست که در اعلامیه سودها به سودهای پیشبینی داده شده است. سرمایهگذاران غیر حرفهای اهمیت اطلاعات مالی را برمبنای شیوه ارائه اطلاعات استنباط میکنند یک بعد این ارائه، اهمیت اطلاعات خاص است. احتمالاً سرمایهگذاران غیر حرفهای اطلاعات قابل ملاحظه را مهمتر از اطلاعات کم نفوذ تلقی میکنند.
استاندارد حسابداری شماره 24
گزارشگری مالی واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری
فهرست مندرجات
شماره بند
. مقدمه 1
. دامنه کاربرد 2
. تعریف 4 ـ 3
. مخارج 7 ـ 5
. درآمدها 9 ـ 8
. افشا 13 ـ 10
. تاریخ اجرا 14
. مطابقت با استانداردهای بینالمللی حسابداری 15
استاندارد حسابداری شماره 24
گزارشگری مالی واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری
این استاندارد باید با توجه به "مقدمهای بر استانداردهای حسابداری" مطالعه و بکارگرفته شود.
مقدمه
1 . هدف این استاندارد، تشخیص واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری و تجویز گزارشگری مالی پارهای اطلاعات خاص در باره آنها در مرحله قبل از بهرهبرداری است. توضیح اینکه معیارهای شناخت و اندازهگیری معاملات و سایر رویدادهای مالی و نیز بخش عمده گزارشگری مالی واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری و واحدهای تجاری در حال بهرهبرداری مشابه است.
دامنه کاربرد
2 . این استاندارد در مورد صورتهای مالی واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری بکار میرود .
تعریف
3. در این استاندارد اصطلاح واحد تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری با معنی مشخص زیر بکار رفته است :
. واحد تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری یک واحد تجاری است که بخش عمده کوششهای خود را برای ایجاد یک فعالیت جدید بکار برد و یکی از شرایط زیر در مورد آن صدق کند :
الف ـ عملیات اصلی برنامهریزیشده ، شروع نشده باشد ، یا
ب ـ عملیات اصلی برنامهریزیشده ، شروع شده ولی درآمد عملیاتی قابل توجهی از آن حاصل نشده باشد .
4 . واحد تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری، عمدتاً کوششهای خود را برای اموری مانند برنامهریزی مالی، تأمین سرمایه، اکتشاف و گسترش منابع طبیعی، تحقیق و توسعه، شناسایی منابع تامین مواد اولیه، تحصیل داراییهای ثابت مشهود یا سایر داراییهای عملیاتی مانند حقامتیاز بهرهبرداری از معادن و نیز استخدام و آموزش کارکنان، بازاریابی و راهاندازی عملیات تولیدی صرف میکند. از نظر مقاصد این استاندارد، برای ایجاد یکنواختی فرضگزارشگری مالی واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری براین است هر واحد تجاری که درآمد عملیاتی آن کمتراز حدود 20% درآمد عملیاتی برنامهریزی شده باشد، واحد تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری تلقی میشود.
مخارج
5 . مخارج واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری، براساس استانداردهای حسابداری که در واحدهای تجاری در حال بهرهبرداری استفاده میشود، شناسایی میگردد.
6 . مخارج واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری را میتوان به سه گروه زیر طبقهبندی کرد:
الف . مخارجی که به منظور تحصیل داراییهای ثابت مشهود، داراییهای نامشهود و موجودی مواد و کالا تحمل میگردد. این مخارج با رعایت معیارهای شناخت مندرج در استانداردهای حسابداری شماره 7، 8، 11، 13 و 17 در دوره وقوع به عنوان دارایی شناسایی میشود. مخارج مزبور، حسب مورد، در برگیرنده مخارج سربار اداری و عمومی است که بتوان آن را به طور مشخص با تحصیل دارایی یا رساندن آن به وضعیت قابل بهرهبرداری ارتباط داد و لذا این گونه هزینهها براساس مبانی منطقی بین داراییهای مربوط تسهیم میشود. علاوه براین، مواردی از قبیل پیشپرداخت بیمه یا حقوق و دستمزد، در صورت انطباق با معیارهای شناخت دارایی در مفاهیم نظری گزارشگری مالی، به عنوان دارایی شناسایی میشود.
ب . مخارجی که هر چند ممکن است به جریان منافع اقتصادی آتی کمک کند، اما به عنوان یک دارایی جداگانه قابل تشخیص نیست و لذا حائز معیارهای شناخت به عنوان دارایی نمیباشد. این گونه مخارج در دوره وقوع به عنوان هزینه شناسایی میشود.
ج . مخارجی که هیچ گونه منافع اقتصادی آتی ندارد و لذا در دوره وقوع به عنوان هزینه شناسایی میشود. مخارج دوران توقف غیرعادی در فعالیتهای قبل از بهرهبرداری، خسارات وارده به داراییها، مخارج دوبارهکاری و مخارج نیروی کار مازاد، نمونههایی از این گونه مخارج است.
7 . مخارجی که در دوران قبل از بهرهبرداری واقع میشود، تنها در صورت انطباق با مصادیق بند 6 (الف)، قابل انتساب به داراییهای مربوط است. بدین ترتیب احتساب هر گونه مخارجی تحت سرفصل "مخارج قبل از بهرهبرداری" به عنوان یک دارایی جداگانه در صورتهای مالی، با توجه به اینکه سرفصل یاد شده فاقد معیارهای شناخت به عنوان یک دارایی جداگانه است، صحیح نیست.
درآمدها
8 . درآمد در واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری براساس استانداردهای حسابداری که در واحدهای تجاری در حال بهرهبرداری استفاده میشود، شناسایی میگردد.
9 . درآمدهایی که به طور مشخص بیانگر بازیافت بخشی از مخارج (اعم از دارایی و هزینه) است، از مخارج مربوط کسر میشود. سود حاصل از سرمایهگذاری موقت تسهیلات مالی دریافتی، فروش ضایعات و فروش تولیدات آزمایشی، نمونههایی از این گونه درآمدهاست.
افشا
10 . واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری باید صورتهای مالی خود را مشابه با صورتهای مالی واحدهای تجاری در حال بهرهبرداری ارائه کنند زیرا ترازنامه، صورتهای سود و زیان، سود و زیان جامع و جریان وجوه نقد و یادداشتهای توضیحی واحدهای تجاری در حال بهرهبرداری برای ارائه اطلاعات مفید در مورد واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری به اندازه کافی مناسب است. ارائه صورتهای مالی خاص برای واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری ممکن است به این تصور منجر شود که ماهیت و نتایج معاملات این واحدهای تجاری نیز خاص است در حالی که واحدهای تجاری در حال بهرهبرداری هم معاملات مشابهی دارند. علاوه براین، صورتهای مالی خاص به آسانی با صورتهای مالی دورههای بعد از مرحله بهرهبرداری قابل مقایسه نخواهد بود.
11 . صورتهای مالی واحد تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری باید شامل اطلاعات اضافی زیر باشد :
الف . درج عبارت "قبل از مرحله بهرهبرداری" در کلیه صفحات صورتهای مالی ،
ب . انعکاس مبالغ انباشته جریانهای ورودی و خروجی نقدی از ابتدای شروع فعالیت واحد تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری در صورت جریان وجوه نقد ،
ج . ارائه اطلاعات در مورد نوع ، ماهیت و مراحل فعالیتهای انجام شده (از جمله درصد پیشرفت پروژه) ،
د . ارائه جدول زمانبندی اجرای پروژه و دلایل تأخیر در اجرا در صورت وجود ،
ه . ارائه جدول مقایسهای عملکرد پروژه با برآوردهای اولیه (اعم از ریالی و ارزی) ، و
و . ارائه اطلاعات مربوط به مبالغ انباشته درآمد و هزینه از ابتدای فعالیت واحد تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری به تفکیک اقلام عمده .
12 . واحدهای تجاری درمرحله قبل از بهرهبرداری معمولاً مخارج عمدهای برای فعالیتهای قبل از بهرهبرداری تحمل میکنند و طی این دوره، درآمد قابل توجهی تحصیل نمیکنند. فعالیتهای قبل از بهرهبرداری احتمالاً در دو یا چند دوره گزارشگری مالی انجام میشود. به منظور انعکاس اهمیت فعالیتهای دورههای قبل از بهرهبرداری، دامنه صورتهای مالی ارائه شده توسط واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری باید آنچنان گسترش یابد که اطلاعات انباشته را از ابتدای مرحله قبل از بهرهبرداری همراه اطلاعات جاری فراهم کند.
13 . در صورتهای مالی اولین دوره مالی پس از شروع بهرهبرداری باید افشا شود که واحد تجاری در دوره مالی گذشته ، در مرحله قبل از بهرهبرداری بوده است و چنانچه صورتهای مالی سال ( های ) گذشته که واحد تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری بوده برای اهداف مقایسهای ارائه میشود ، افشای اطلاعات اضافی طبق بند 11 ضرورت ندارد .
تاریخ اجرا
14 . الزامات این استاندارد در مورد کلیه صورتهای مالی که دوره مالی آنها از تاریخ 1/1/1381 و بعد از آن شروع میشود ، لازمالاجراست .
مطابقت با استانداردهای بینالمللی حسابداری
15 . استاندارد بینالمللی حسابداری جداگانهای در رابطه با "گزارشگری مالی واحدهای تجاری در مرحله قبل از بهرهبرداری" وجود ندارد.
سود هر سهم : چالش ها و فرصت ها(پایگاه اطلاع رسانی انجمن های علمی دانشجویان حسابداری)
سود خالص یا سطر آخر (Bottom line)، توجه عده کثیری از محققین و پژوهشگران حسابداری و علوم مالی را به خود معطوف کرده است . مقالات و بحث های بسیار زیادی پیرامون سود و سود هر سهم (EPS)[i] وجود دارد . عده ای ارتباط سود هر سهم (EPS) و سود پرداختی هر سهم(DPS)[ii] را با قیمت سهام بررسی می کنند. عده ای دیگر محتوای اطلاعاتی سود پیش بینی شده هر سهم شرکتها را مورد مطالعه قرار می دهند. بعضی نیز کیفیت EPS را مورد توجه قرار می دهند و بر روی طبقه بندی مجزای اقلام تشکیل دهنده آن تأکید می ورزند. گروهی دیگر بحث درجه نقد شوندگی سود هر سهم را بیان می کنند . گروهی خواستار محاسبه محافظه کارانه ترین سود هر سهم هستند .
سود هر سهم (EPS) یکی از آماره های مالی بسیار مهم است که مورد توجه سرمایه گذاران و تحلیل گران مالی می باشد. سود هر سهم نشان دهنده سودی است که عاید هر سهم عادی می شود و اغلب برای ارزیابی سود آوری و ریسک مرتبط با سود و نیز قضاوت درخصوص قیمت سهام استفاده می شود. در بسیاری از کشورهای جهان، اهمیت این رقم به حدی است که آن را به عنوان یکی از معیارهای اساسی مؤثر در تعیین قیمت سهام می دانند و در مدلهای ارزشیابی سهام نیز به طور گسترده ای از آن استفاده می شود.
در حال حاضر شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، طبق بخشنامه های بورس ، ملزم به ارائه اطلاعات EPS واقعی و پیش بینی و افشاء تغییرات بعدی در پیش بینی ها می باشند، ولی استاندارد حسابداری خاصی درخصوص نحوه محاسبه و گزارش EPS وجود ندارد . فقط در استاندارد شماره یک ، محاسبه عایدی هر سهم بر مبنای تعداد سهام در تاریخ ترازنامه و افشای آن در صورت سود و زیان یا در یاددشت های توضیحی الزامی شده است . اخیرا سازمان حسابرسی ، تدوین پیش نویس استاندارد خاصی را در این زمینه آغاز نموده است که انتظار می رود بهبودی در گزارشگری مالی باشد.
در آمریکا بیانیه شماره 128 هیئت استانداردهای حسابداری مالی[iii] و در سطح بین المللی استاندارد حسابداری[iv] شماره 33 ، نحوه محاسبه و افشای سود هر سهم را مشخص می کنند . استاندارد بین المللی شماره 33 در سال 2004 مورد تجدید نظر قرار گرفت . هیئت استانداردهای حسابداری مالی آمریکا (FASB) نیز در واکنش به طرح موضوعات جدیدی مانند ابزارهای مالی پیچیده و لزوم شفاف سازی هر چه بیشتر آثار محاسباتی این ابزارها ، در سود پایه هرسهم(BEPS)[v]و سود تقلیل یافته هر سهم(DEPS)[vi] و همچنین در جهت همگرایی[vii] با استانداردهای بین المللی، در 30 سپتامبر 2005 پیش نویس پیشنهاد اصلاح بخشهایی از بیانیه شماره 128 را منتشر کرد.
موضوع مطرح در این پیش نویس[viii] از آن جهت حائز اهمیت است که بحث های بسیار زیادی در مورد نحوه برخورد با برخی ابزارهای مالی مطرح می باشد ، مثل سهام قابل انتشار مشروط[ix]، ابزارهای مالی قابل تبدیل اجباری[x]، آپشن (اختیار معامله)[xi] و وارانت (اختیار خرید سهام)[xii] و قراردادهایی که در آینده ممکن است با وجه نقد یا سهام تسویه شوند[xiii] . در حقیقت نوعی احساس نیاز به ارائه رهنمودی عملی برای محاسبات سود پایه و تقلیل یافته هر سهم در صورت وجود ابزارهای فوق، در حرفه حسابداری پیش آمده است.
در این مقاله اهمیت EPS ، کاربردها و محدودیت های آن ، سابقه قانون مندی EPS و تلاش های انجام شده برای همگرایی بین المللی در استانداردهای حسابداری سود هر سهم مورد بحث قرار می گیرد تا تحلیلی جامع پیرامون این موضوع مهم شکل گیرد . در ادامه با نگاهی انتقادی پیش نویس اصلاحات پیشنهادی در استاندارد آمریکا مورد بررسی قرار می گیرد .
همچنین به دلیل لغو APB شماره 15 و جایگزینی آن با SFAS شماره 128 که انطباق زیادی با استاندارد بین المللی شماره 33 دارد ، چگونگی محاسبه سود هر سهم بر اساس دو استاندرد مذکور تشریح شده است تا خلا اطلاعاتی مرتبط با روش های جدید محاسبه سود هر سهم رفع گردد . واقعیت این است که به دلیل عدم تجدید نظر در نشریه 94 سازمان حسابرسی ، در بسیاری از دانشگاه های کشور هنوز APB منسوخ شده شماره 15 تدریس می شود .
اهمیت EPS و کاربردهای آن
سود منبع اصلی تأمین جریان نقد و زایش ثروت است. تعیین سطح سود که برای مقاصد تجزیه و تحلیل مالی مربوط باشد ، یک فرآیند تحلیلی پیچیده می باشد. با توجه به تفاوت ارقام سود شرکتهای مختلف و نیز تغییر ارقام سود یک شرکت در طی دوره های زمانی مختلف، مقایسه پذیری این ارقام تا حدودی مشکل می باشد. یکی از روش های استاندارد نمودن رقم سود ، تبدیل آن به یک مبلغ سود هر سهم می باشد. این اهمیت و حساسیت EPS باعث شده است که اولاً محاسبه و گزارش EPS واقعی و پیش بینی طبق قوانین بازار سرمایه بسیاری از کشورها الزامی گردد، ثانیاً مراجع تدوین استاندارد های حسابداری نیز الزامات معینی را جهت نحوه محاسبه و افشاء آن وضع نمایند تا سودمندی EPS را از طریق افزایش قابلیت مقایسه (بین شرکتها و طی دوره های مختلف) و کاهش صلاحدید مدیریت ارتقاء دهند.
براساس تحقیقات تجربی انجام شده در سایر کشورها، EPS استفاده های زیر را دارد :
1- ارزیابی، تعیین و قضاوت درخصوص قیمت سهام. تحلیل گران مالی با ضرب EPS در رقم P/E درخصوص پایین یا بالا بودن قیمت سهام قضاوت می کنند. این دو رقم به طور گسترده در تصمیمات سرمایه گذاری استفاده می شود و حتی بورس اوراق بهادار نیز بر همین مبنا در خصوص معقول بودن قیمت، قضاوت می کند . به دلیل اهمیت EPS، ضروری است رویکردی یکنواخت برای محاسبه آن وجود داشته باشد.
2- پیش بینی EPS های آینده و نرخ رشد آن ، بر قیمت سهام تأثیر دارد. سهامداران و تحلیل گران ، EPS های گزارش شده را برای بر آورد EPS های آینده و برآورد نرخ رشد آتی به کار می برند و در واقع توان زایش ثروت شرکت را ارزیابی می کنند.
3- ارزیابی پوشش سود نقدی و توانایی پرداخت سود سهام. یکی از معیارهای قضاوت درخصوص توان پرداخت سود سهام در زمان حال و آینده، مبلغ EPS می باشد. اگر چه سایر ملاحظات مالی و سرمایه گذاری ، در تعیین خط مشی تقسیم سود مؤثر است ولی مسلم است که بدون وجود سود، امکان پرداخت سود سهام نمی باشد.
4- قضاوت درخصوص وضعیت شرکت و عملکرد مدیریت و نیز ترسیم تصویری از آینده. رقم EPS نسبت به بازدهی نقدی (سود سهام) مبنای قابل قبول تری برای مقایسه عملکرد شرکت و مدیریت می باشد. اگر چه جریان های نقدی عامل مهم در ارزیابی ارزش شرکت است ، ولی اعتقاد بر این است که EPS معیار بهتری برای مقایسه عملکرد شرکت طی سالهای مختلف و نیز با رقبا می باشد.
5- برآورد قدرت سودآوری و ارزیابی سطح و روند سود. بهترین برآورد ممکن از متوسط سود یک شرکت که انتظار حفظ و یا تکرار آن با درجه ای از نظم در یک محدوده زمانی آتی می رود را قدرت سودآوری می گویند. بیشتر مدلهای ارزیابی به نحوی قدرت سودآوری را از طریق یک عامل یا ضریب که هزینه سرمایه و نیز ریسک و بازده های مورد انتظار آتی را در بر می گیرد، سرمایه ای می کنند. EPS در صورتی برای ارزیابی قدرت سودآوری مناسب است که با تأکید بر اقلام مستمر سود و زیان محاسبه شده باشد. تحلیل گران بر شناسایی اجزائی از جریان درآمد و هزینه تمرکز می کنند که با ثبات و قابل پیش بینی باشند.
6- نسبت P/E (قیمت به سود) یکی از خلاصه های مهم مالی است که براساس سود هر سهم محاسبه می شود و دوره مورد انتظار برگشت سرمایه گذاری را نشان می دهد و معکوس آن را نیز نرخ بازده مورد توقع حسابداری را نشان می دهد .
محدودیت های EPS
تأکید شده است که کاربران اطلاعات مالی صرفاً بر یک رقم، EPS، تمرکز ننموده و از سایر اطلاعات نیز در مدل های تصمیم گیریشان استفاده نمایند. با این وجود حتی در استفاده از EPS به همراه سایر اطلاعات نیز باید به محدودیت هایی که در اندازه گیری آن وجود دارد، توجه شود. محدودیت های EPS به شرح زیر است :
1- EPS مبتنی بر سود تاریخی است. مدیریت ممکن است در گذشته تصمیماتی گرفته باشد که سود جاری را افزایش دهد، ولی در آینده رشد سود کاهش یابد. بنابراین رشد EPS نمی تواند پیش بینی کننده قابل اتکایی برای نرخ رشد آتی باشد. به عبارت دیگر به کیفیت سود نیز باید توجه شود.
2- EPS بدون توجه به تورم محاسبه می شود. نرخ رشد واقعی EPSممکن است متفاوت از نرخ رشد اسمی آن باشد.
3- EPS متأثر از انتخاب روش های حسابداری و زمانبندی معاملات توسط مدیریت است و این امر بر مقایسه بین شرکتها تأثیر می گذارد.
4- با توجه به این که تغییر پذیری سود، نشانه ای از ریسک شرکت می باشد و باعث نوسان قیمت بازار سهام می گردد، مدیران تمایل به هموارسازی سود از طریق انتخاب روش های حسابداری و زمانبندی معاملات دارند. بنابراین EPS ممکن است متأثر از صلاحدید مدیران باشد.
5- EPS متأثر از ساختار سرمایه است. مثلاً تغییرات در تعداد سهام ناشی از صدور سهام جایزه (سود سهمی) بر مبلغ EPS دوره های جاری و گذشته تأثیر می گذارد و این مسئله مقایسه بین شرکتها را مشکل می نماید
سابقه قانون مندی EPS
EPS به عنوان یکی از خلاصه های مالی مهم از مدت ها قبل توسط تحلیل گران مالی و نیز سرمایه گذاران تهیه و استفاده می شده است. در آوریل 1958 کمیته روش های حسابداری در آمریکا با انتشار ARB [xiv] شماره 49 تحت عنوان سود هر سهم شرکتهایی که سهام آنها توسط عموم معامله می شد را ملزم به افشای اطلاعات سود هر سهم نمود. در دسامبر 1966 نظریه APB[xv] شماره 9 هیئت اصول حسابداری ، تحت عنوان گزارش نتایج عملیات جایگزین استاندارد قبلی شد و هیئت ارائه سود هر سهم در متن صورت سود و زیان را الزامی نمود. در اواسط دهه 1960 که موج ادغام ها با استفاده گسترده از اوراق بهادار قابل تبدیل، به عنوان یکی از ابزارهای تأمین مالی شدت یافت ، توجه تحلیل گران و حسابداران به مخرج کسر EPS یعنی تعداد سهام عادی که سود بر آن تقسیم می شود، جلب شد . مشخص گردید که رویه رایج فقط تعداد سهام در جریان را در نظر گرفته و توجهی به اثرات تقلیل دهندگی ذاتی اوراق بهادار قابل تبدیل نداشت و این مسئله اغلب منجر به ارائه بیش از واقع EPS می گردید.مدیران شرکتهای جذب و ادغام کننده دریافتند که امکان خرید سود یک شرکت از طریق واگذاری اوراق بهادار قابل تبدیل کم بازده که در واقع بیانگر منافع مالکیت انتقالی به آینده است، وجود دارد. چنین رشدی در سود باعث افزایش ارزش سهام می شد.
انتقاد از روش محاسبه EPS باعث شد هیئت اصول حسابداری در مه 1969 نظریه APB شماره 15 تحت عنوان «سود هر سهم» را منتشر نماید. این استاندارد ضوابط پیچیده ای جهت محاسبه EPS وضع نمود.پیچیدگی روش های محاسبه به گونه ای بود که هیئت تا سال 1971 بالغ بر 102 بیانیه تفسیری در مورد آن منتشر نمود. طبق استاندارد جدید ، برای شرکتهای بدون اوراق بهادار قابل تبدیل به سهام، یک رقم EPS پایه و برای شرکتها با اوراق بهادار قابل تبدیل به سهام (شرکتها با ساختار سرمایه پیچیده) دو رقم سود اولیه(PEPS)[xvi] و کاملاً تقلیل یافته(FDEPS)[xvii] هرسهم ، بایستی محاسبه و در متن سود و زیان افشاء می شد. این نحوه محاسبه و افشاء تا سال 1997 پا بر جا بود.
در فوریه 1997 هیئت استانداردهای حسابداری مالی بیانیه شماره 128 را تحت عنوان «سود هر سهم» منتشر نمود که جایگزین نظریه شماره 15 APB شد. این استاندارد روش های محاسبه سود هر سهم را تا حد زیادی ساده نمود و محاسبه سود پایه هر سهم (BEPS) و سود تقلیل یافته هر سهم (DEPS) را به ترتیب جایگزین محاسبه سود اولیه هر سهم (PEPS) و سود کاملاً تقلیل یافته هر سهم (FDEPS) نمود.
در انگلستان نیز SSAP [xviii] شماره 3 تحت عنوان «سود هر سهم» در فوریه 1972 منتشر شد و شرکتهایی که سهام آنها به صورت عمومی مبادله می گردید را ملزم به تهیه و ارائه EPS نمود. در آگوست 1990 ، FRS[xix] شماره 3 تحت عنوان «گزارشگری عملکرد مالی» منتشر شد که تجدید نظری نیز در استاندارد قبلی محسوب می شد. در اکتبر 1998 FRS شماره 14 تحت عنوان «سود هر سهم» منتشر شد. انتشار استاندارد جدید در راستای یکنواخت کردن روش های محاسبه EPS در سطح بین المللی و متعاقب انتشار استاندارد بین المللی شماره 33 در ژانویه 1997 می باشد.
در ایران شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار، ملزم به ارائه پیش بینی سود هر سهم[xx] به بازار می باشند. در حال حاضر اجزای پیش بینی شامل سود عملیاتی، سایر درآمدها و هزینه ها و اطلاعات مقایسه ای نیز ارائه می گردد. مطابق مقررات بورس تهران ، شرکت ها باید حداقل 5 بار در سال (قبل از شروع سال مالی، براساس عملکرد 3 ماهه اول، 6 ماهه، 9 ماهه و 12 ماهه) پیش بینی خود را اعلام نمایند. مسئولین بورس بارها نارضایتی خود را از تأخیر در ارائه اطلاعات سود هر سهم، عدم شفافیت پیش بینی ها، تأخیر در اعلام دلایل تعدیل پیش بینی سود هر سهم، غیرواقعی بودن پیش بینی های اعلام شده و عدم وجود ابزار مناسب جهت برخورد با این نوع بی انظباطی ها اعلام نموده اند ( بیدختی ، 1380).
در ایران قابلیت اتکاء اطلاعات ارائه شده به دلیل رویه های متفاوت ارائه اطلاعات (جسورانه، محافظه کارانه و واقع گرایانه) باید توسط سهامداران بررسی و با احتیاط مورد استفاده قرار گیرد.پیش بینی EPS از محورهای مهم تصمیم گیری در مورد وضعیت شرکت می باشد و برای قیمت گذاری سهام، از اطلاعات EPS استفاده زیادی صورت می گیرد. در بسیاری از گزارش های مالی ، اطلاعات EPS در متن صورتهای مالی و یا در یادداشت های پیوست افشاء نمی شود
ضرورت قانون مندی افشای اطلاعات
بسیاری از استدلال های ارائه شده درخصوص قانونمندی افشاء اطلاعات توسط شرکتها بر این موضوع تأکید دارد که سرمایه گذاران و بازار سهام به طور کلی، توانایی تشخیص شرکتهای کارا از شرکتهای کمتر کارا را ندارد. بعضی از دلایل ارائه شده برای این ناتوانی در تشخیص به شرح زیر می باشد :
1- کنترل انحصاری اطلاعات توسط مدیریت. اغلب ادعا می شود که مدیران بر منابع اطلاعات کنترل داشته و قادرند به روش ها و مقادیر مختلف اطلاعات را ارائه و قیمت های سهام را دستکاری نمایند. وضع مقرراتی که افشای اطلاعات را اجباری نماید منجر به بهبود توانایی بازار در ایجاد تمایز بین شرکتها در تخصیص بهتر منابع می شود.
2- جزمی گری (دگماتیسم)[xxi]. طبق فرضیه جزمی گری، سرمایه گذاران صرف نظر از روش های حسابداری متفاوت مورد استفاده برای محاسبه سود، ارقام سود را به نحو مشابهی تفسیر می کنند. یک تعبیر از فرضیه جزمی گری این است که سرمایه گذاران به دلیل این که تعدیل ارقام سود متضمن هزینه است، بین روش های مختلف محاسبه سود تمایز قائل نمی شوند. یک تعبیر دیگر از فرضیه این است که سرمایه گذاران غیرمعقول عمل می کنند هر چند که در اقتصاد فرض می شود که افراد منطقی عمل می کنند.
3- تنوع روش ها. یکی از دلایل دیگر ناتوانی بازار در فرق گذاری بین شرکتهای کارا و کمتر کارا تنوع روش هاست. فرض می شود به دلیل غیر حرفه ای بودن بسیاری از سرمایه گذاران، آنها قادر به درک روش های متفاوت و تمایز بین آنها نمی باشند. استدلال می شود که وضع مقررات افشا و ایجاد یکنواختی باعث افزایش رفاه اجتماعی (از طریق کاهش هزینه های افشاء و استفاده از اطلاعات) می گردد.
4- فقدان عینیت. طبق رویه ی جاری، روش های مختلف حسابداری منجر به ارقام متفاوت درخصوص واقعیت های مشابه می گردد. دلیل این امر آزادی عمل حسابداران در انتخاب روش های مختلف می باشد. وضع مقررات باعث ایجاد یکنواختی می گردد و اطلاعات انعکاسی از واقعیت خواهد بود.
استدلال های ارائه شده درخصوص ضرورت قانونمندی افشای اطلاعات حسابداری تا حد زیادی در مورد وضعیت فعلی محاسبه و گزارش EPS صادق است.
[i] Earning Per Share
[ii] Dividend Per Share
[iii] Financial Accounting Standards Board
[iv] International Accounting Standard
[v] Basic Earning Per Share
[vi] Diluted Earning Per Share
[vii] Convergence
[viii] Exposure Draft
[ix][1][1][ix] Contingently issuable shares
[x] Mandatorily convertible instruments
[xi] Option
[xii] Warrant
(تفاوت اصلی اختیار معامله (option) با اختیار خرید سهام (warrant) این است که اختیار معامله به طور گسترده در بازارهای مالی به عنوان یک ابزار مصون سازی استفاده می شود و صادر کننده آن لزوما شرکت صادر کننده سهام نیست . ولی در مورد اختیار خرید سهام ، در صورت اعمال ، شرکت صادر کننده آن ملزم به انتشار سهام خود می باشد . )
[xiii] contracts that may be settled in cash or shares
[xiv] Accounting Research Bulletins
[xv] Accounting Principle Board
[xvi] Primary Earning Per share
[xvii] Fully Duiluted Earning Per share
[xviii] Statement of Standard Accounting Principle
[xix] Financial Reporting Standard
[xx] در بخشنامه های بورس از اصطلاح درآمد هر سهم استفاده شده است.
[xxi] Functional Fixation
دکتر علی رحمانی
(مدرس دانشگاه علامه طباطبایی)
بهروز بختکی
(دانشجوی کارشناسی ارشد حسابداری دانشگاه علامه طباطبایی)