افشاگریهای پیشبینی شده و پروسههای شناختی:
مبحث تئوری ما در بخش 2 بر مبنای دو پروسه کلی شناختی بود. کسب اطلاعات (آیا سرمایهگذاران اطلاعات آماری را بدست میآورند؟) و ارزیابی اطلاعات (آیا افشاگری آماری بر چگونگی اطلاعات پردازی سرمایهگذاران تاثیر میگذارد؟) در این بخش شواهدی مبتنی بر تاثیر افشاگریهای پیشبینی براین دو پروسه شناختی ارائه داده و بینشی را مطرح میکنیم مبنی براینکه چرا افشاگریهای پیشبینی شده تصمیمات قیمت سهام از سوی دانشجویان M. B. A را تحت تاثیر قرار داد ولی بر نظریات تحلیلگران واکنشی نشان نداد.
افشاگری پیشبینی شده و کسب اطلاعات:
ما پیش بینی کردیم که تحلیلگران و دانشجویان M. B. A هر دو اطلاعات درآمدهای پیش بینی را در صورتی که در اعلامیه درآمدها موجود باشد بدست میآورند. ازمیان تحلیلگران در وضعیت پیشبینی شده، 94 درصد به درستی تشخیص دادند که اعلامیه درآمدهای آنها شامل درآمدهای پیشبینی شده، 88 درصد (از 16 تا 14 تا) بدرستی اعلام کردند که درآمدهای پیشبینی متجاوز از درآمدهای GAAP است و 63 درصد (از 16 تا 10 نفر) بدرستی اعلام کردند که EPS پیش بینی 68/1 دلار بود. این نتایج نشان میدهد که تحلیلگران اطلاعات درآمدهای پیشبینی را کسب کردند. پس میتوان استنباط کرد که عدم تاثیر قیمت سهام برای تحلیلگران به خاطر این نیست که تحلیلگران اطلاعات پیشبینی شده را بدست نیاوردند.
یافتههای ما مبنی براینکه افشاگری پیشبینی شده تصمیمات قیمت سهام از سوی دانشجویان M. B. A را تحت تاثیر قرار داد حاکی از آن است که هردوی آنها اطلاعات پیش بینی را کسب و این اطلاعات بر ارزیابی اطلاعات آنها تاثیرگذاشت. برطبق استدلال اول، 95 درصد (از 22 نفر 21 نفر) دانشجویان M. B.A در حالت پیشبینی شده بدرستی تشخیص دادند که اعلامیه درآمدهای آنان محتوی درآمدهای پیشبینیست و 82 درصد (از 22 نفر 18 تا) کاملاً یادآور شدند که درآمدهای پیشبینی شده متجاوز از درآمدهای GAAP میباشد. 27 درصد (از 22 نفر 6 تا) ارزش ویژه EPS پیشبینی و 68/1 دلار یادآور شدند.
افشاء پیشبینی و ارزیابی اطلاعات:
بحث تئوری ما در بخش 2 راجع به ارزیابی اطلاعات بر مبنای انواع الگوهای ارزشیابی است که سرمایهگذاران در ارزشیابی سهام آن را ارائه میدهند. پیشبینی کردیم که دانشجویان M. B. A الگوهای ارزشیابی نسبتاً نامناسبی دارند درحالی که الگوهای ارزشیابی تحلیلگران نسبتاً مطلوب و مساعد است. از این گذشته، پیشبینی کردیم که نداشتن الگوهای ارزشیابی مطلوب در دانشجویان M.B.A باعث میشود افشاگری پیش بینی آنها را تحت تاثیر قرار دهد، ما این بحثها را در این بخش فرعی مورد بررسی قرار میدهیم.
الگوهای ارزشیابی: اعضاء یا شرکاء بعنوان بخشی از تجربه (آزمایش)، مبنای ارزیابیهای قیمت سهام را به صورت کتبی توضیح دادند.
ما توضیحات آنها را بر مبنای نوع الگوی ارزشیابی به کار رفته به چهار طبقه تقسیمبندی کردیم: الگوی درآمدهای مرکب، الگوی جریان نقدی، الگوی ذهنی بر پایه تعدیلات قیمتهای گذشته سهام و دیگر الگوهای کمیتی (نظیر الگوی ارزیابی ترازنامه). جدول 2 خلاصهای از این طبقهبندیها را نشان میدهد.
پنل A جدول 2 نشان میدهد که از 22 (24) دانشجو M.B.A در حالت پیشبینی GAAP ، 12 (11) نفر الگوی ارزشیابی ذهنی را برمبنای تعدیل قیمتهای سهام دوره قبل استفاده کردند، هشت نفر (8) الگوی ارزیابی درآمدهای مرکب، هیچکس (یک) الگوی ارزشیابی جریان نقدی و دو نفر (4) دیگر الگوها را اعمال کردند. ازاین رو، بیشترین درصد دانشجویان M.B.A (50 درصد) برخی از اشکال الگوی ارزشیابی ذهنی را به کار بردند. پنل B جدول در مقایسه نشان میدهد که بالغ بر 90 درصد تحلیلگران یا الگوی درآمدهای مرکب یا جریان نقدی را به کار برده، در حالیکه دو نفر (9/5 درصد) از تحلیلگران الگوی ذهنی را اعمال کردند.
تحلیلهای دیگر حاکی از آن است که طبق تحلیلگرانی که الگوی درآمد مرکب را به کار بردند از نظر ارزیابی درآمدهایشان در میان وضعیتهای پیشبینی GAAP فرقی نداشتند.
(t=0.86 , p = 0.21 , one – tailed)
بنابراین تحلیلگرانی که الگوی درآمدهای مرکب را اعمال کردند اجازه نمیدهند افشاگریهای پیشبینی ارزیابی درآمدهای به کار رفته در الگوهای ارزشیابی شان را تحت تاثیر قرار دهد. احتمالاً افشاگریهای پیشبینی بر تعیین قیمت سهام از سوی تحلیلگرانی که الگوی جریان نقدی را اعمال کردند تاثیر وارد نکرد چون درآمدها و نیز چگونگی تعریف درآمدها ـ به الگوی ارزشیابی آنها ارتباطی ندارند.
ارتباط میان افشاگری پیشبینی،تصمیمات ثانویه درسرمایهگذاری و تصمیمات قیمت سهام:
همان طور که در ابتدای بحث عنوان شد، شرح موضوعات از اعضاء یا شرکا پرسیده شد تا چندین تصمیم ثانویه سرمایهگذاری در مورد عواملی اتخاذ کنند که بالقوه در تاثیرات افشاء پیشبینی بر تعیین قیمت سهام نقش میانجی یا واسطه را ایفا میکند. این عوامل درآمدهای ارزشدار AIT هستند. بر طبق نظریه بارون وکِنی (1986)، در نشان دادن این واسطه روابط زیر ضروری هستند:
1-متغیر اولیه (یعنی افشاگری پیشبینی) با متغیر پیامد توام است (یعنی ارزیابیهای قیمت سهام).
2-متغیر اولیه با متغیر واسطه توام میباشد (یعنی تصمیمات ثانویه در سرمایهگذاری)
3-متغیر واسطه با متغیر پیامد بعد از کنترل تاثیر متغیر اولیه همراه است.
آزمونهای t که ابتدا تاثیر افشاگری پیشبینی بر تعیین قیمت سهام را شرح داد حاکی از آن است که اولین شرط برای دانشجویان M.B.A برآورده شده ولی برای تحلیلگران نه. ما نیز دو شرط باقی مانده را فقط برای دانشجویان M.B.A مورد آزمایش قرار میدهیم تا مشخص کنیم آیا تصمیمات ثانویه سرمایهگذاری در تاثیر افشاگری پیشبینی شده بر تعیین قیمت سهام نقش میانجی را ایفا میکند.
پنل A جدول 3 که دومین شرط را عنوان میکند، به وسیله شرط اعلامیه درآمدها، تصمیمات ثانویه سرمایهگذاری دانشجویان M.B.A را گزارش میکند. تحلیلات نشان میدهد که دو تصمیم ثانویه با نوع افشاگری ارتباط دارند.
دانشجویان M.B.A در حالت پیشبینی (1) اعلامیه درآمدهای AIT را کاملاً مطلوبتر در نظر گرفتند (56/6 در برابر 25/2؛ t = 2.36 ; P < 0.01 , one – tailed ) و (2) درآمدهای ارزش دار سال مالی 2001 را از نظر حاشیهای کاملاً بالاتر ارزیابی کردند.
(T = 1.59 ; P < 0.07 , one – tailed ; 25/1 دلار در برابر 30/1 دلار). قضاوت دانشجویان M.B.A در مورد سه متغیر دیگر (یعنی رشد درآمدها، خطرپذیری و اعتبار مدیریت) در میان شرایط یا حالات اعلامیه تفاوتی نداشت (کوچکترین < P 44/0).
پنل B جدول 3 که سومین شرط (لازمه) میانجیگری را عنوان میکند، نتایج بازخورد تصمیمات قیمت سهام از سوی دانشجویان M.B.A را برارزیابیهای مطلوبیت پذیر، ارزیابی درآمدهای ارزشدار (یعنی دو متغیر چشمگیر که در شرط دوم شناسایی شدند). و نوع اعلامیه درآمدها شرح میدهد. ضریب مطلوبیت ارزیابیها کاملاً مثبت (t = 2.78 ; P < 0.01 , one – tailed) ، در حالی که ضریب ارزیابی درآمدها قابل ملاحظه و اهمیتی ندارد (t = 0.19 ; P < 0.42 , one – tailed). علاوه بر این، ضریب نوع اعلامیه درآمدها در رگرسیون ( t = 0.61 ; P < 0.27 , one – tailed) بیاهمیت میشود. روی هم رفته، این نتایج نشان میدهد که ارزیابیهای مطلوبیت در تاثیر افشاگری پیشبینی بر تعیین قیمت سهام کاملاً نقش میانجی را ایفا میکند. افشاء پیش بینی تنها از طریق تاثیرش بر دیدگاه دانشجویان در مورد مطلوبیت اعلامیه درآمدها، تصمیمات آنها مبنی بر قیمت سهام را تحت تاثیر قرار داد.
نتایج بررسیهای دیگر حاکی از آن است که بررسی دانشجویان M.B.A که روند ارزشیابی ذهنی را اعمال کردند و آنهایی که روند ارزشیابی درآمدهای مرکب را به کار بردند نه تنها اهمیت ارزیابیهای مطلوبیتپذیر را تایید میکند، بلکه بینشهایی نسبت به چگونگی تاثیر ارزیابیهای مطلوبیتپذیر بر تصمیمات قیمت سهام از سوی سرمایه گذاران غیر حرفهای ارائه میدهد. ارزیابیهای مطلوبیت در وضعیت پیشبینی هم از نظر دانشجویان M.B.A که الگوی ارزشیابی ذهنی را اعمال کردند و هم آنهایی که الگوی درآمدهای مرکب را استفاده کردند کاملاً بیشتر از وضعیت GAAP هستند. هیچیک از متغیرهای دیگر، از قبیل ارزیابی درآمدهای ارزش دار، درمیان دو وضعیت اعلامیه درآمدها از نظر هریک از زیر مجموعه دانشجویان M.B.A تفاوت قابل ملاحظهای ندارند (کوچکترین ارزش 0.21< P, one-tailed ). برگشت ارزیابیهای مطلوبیت پذیری بر تصیمات قیمت سهام نشان میدهد که ارزیابیهای مطلوبیت هم از نظر دانشجویانی که الگوی درآمد مرکب را اعمال کردند و هم آنهایی که الگوی ارزیابی ذهنی را استفاده کردند مثبت و قابل ملاحظه هستند.
چون تمامی اعضا (شرکا) در مورد قیمتهای سهام قبل اطلاعات یکسانی داشتند، این نتایج ازنظر دانشجویانی که الگوی ذهنی را استفاده کردند حاکی از آن است که افشاگری پیشبینی برعامل تعدیلی که آنها از طریق ارزیابیهای مطلوبیت در مورد قیمتهای سهام قبلی اعمال کردند تاثیر مثبت داشت. نتایج در مورد دانشجویانی که روش درآمد مرکب را استفاده کردند نشان میدهد که افشاگری پیشبینی از طریق ارزیابیهای مطلوبیت بر درآمدهای مرکب تاثیری مثبت داشت، اما بر ارزیابی درآمدهای به کار رفته تاثیری وارد نکرد.
تاثیر افشاگری پیشبینی بر قضاوتهای M.B.A : عمدی یا غیر عمدی؟ مطابق با مبحث تئوری بخش 2، تاثیر افشاگری پیشبینی بر تصمیمات قیمت سهام دانشجویان M.B.A میتواند بازتابی باشد از وابستگی عمدی آنها به افشاء چون آنها این افشاگری را آگاهیبخش دانسته یا میتواند بازتابی باشد از تاثیرات شناختی غیر دانسته. نتایج دو تحلیل دیگر نشان میدهد که تاثیر قیمت سهام ناشی از تاثیرات شناختی غیر عمد میباشد. ما ابتدا از سهامداران وضعیت پیشبینی شده را سئوال کردیم آیا تصمیمات آنها در مورد قیمت سهام که متفاوت بوده است دارای اعلامیه درآمدهای AIT که فقط درآمدهای GAAP را شامل میشود بوده یا نه. این اعضاء تصمیمات خود را در مقیاس 10 نمرهای ایجاد کردند، که دامنه آن از صفر = خیلی بالاتر تا 5 = یکسان و 10 = خیلی پایین میباشد. میانگین واکنش 15/5 بود، که خیلی با جواب “the same” (یکسان) تفاوت ندارد. پس دانشجویان M.B.A در وضعیت پیشبینی فهمیدند که آنها هنگام اتخاذ تصمیم در مورد قیمت سهام، بر طبق تاثیرات شناختی نداشته که تاثیر پیش بینی مشاهده شده را موجب میشود بر افشاگری پیشبینی شده تکیه نداشتند.
دوم، ما الگوی به کار رفته از سوی libby و Tan و Tan و همکاران توسط Kahneman و Tuersky پیشنهاد شد با اجرای آزمایشی مداوم و با استفاده از 25 دانشجوی M.B.A از یک دانشگاه اتخاذ کردیم درست مثل دانشجویان M.B.A که در آزمایش اولیه شرکت کردند. بالاخص، آزمایشی مختصر ترتیب دادیم که به اعضاء هم اعلامیه درآمدهای GAAP و هم اعلامیه درآمدهای پیشبینی را ارائه دادیم و سپس از آنها خواستیم:
(1) ارزیابی قیمت سهام آنها بر مبنای اعلامیه GAAP چقدر با ارزیابی آنها بر مبنای اعلامیه درآمدهای پیشبینی تفاوت دارد (5- = خیلی کمتر از، صفر = یکسان و 5 = خیلی بیشتر از)
(2) ارزیابی آنها از مطلوبیت اعلامیه GAAP (5 - = خیلی نامطلوب،صفر = خنثی و 5 = خیلی مطلوب)
(3) ارزیابی آنها از مطلوبیت اعلامیه آماری.
Tan و همکاران خاطر نشان میکنند که این روش به اعضاء فرصت میدهد پیشبینی آگاهی بخش هستند، پس باید نشان دهند که قیمت سهام در اعلامیه پیشبینی بیشتر خواهد بود.
میانگین پاسخ (عکسالعمل) به سئوال مربوط به قیمت سهام 18/0 است که خیلی با پاسخ ‘the same" (یکسان) تفاوتی ندارد. در مورد ارزیابیهای مطلوبیت، اعضاء اعلامیه پیشبینی را مطلوبتر از اعلامیه GAAP میدانستند. پس هنگام بررسی توام اعلامیه GAAP و اعلامیه پیشبینی، دانشجویان M.B.A براین باورند که وجود درآمدهای پیش بینی شده، اعلامیه درآمدها را مطلوبتتر میکند، ولی نیز معتقدند که درآمدهای پیشبینی، ارزیابی آنها از قیمت سهام را تحت تاثیر قرار نداد. ترکیب این یافتهها با آزمون ما نشان میدهد که افشاگریهای پیشبینی از طریق یک پروسه شناختی غیر دانسته تحت تاثیر ارزیابیهای مطلوبیت است، ولی همین ارزیابیهای مطلوبیت از طریق یک پروسه شناختی غیر عمدی (ناخواسته) تحت تاثیر تصمیمات مبتنی بر قیمت سهام میباشد.
نتیجهگیری:
این مقاله نتایج تجربهای را نشان میدهد که تاثیرات افشاء درآمدهای پیش بینی بر قضاوتها یا تصمیمات سرمایهگذاران غیر حرفهای (یعنی کم تجربه) و تحلیلگران حرفهای (یعنی سرمایهگذاران با تجربهتر) در مورد قیمت سهام را مورد بررسی قرار میدهد. در این تجربه، اعضا یا سهامداران چندین تصمیمگیری در مورد سرمایهگذاری بر مبنای نمونهای که مشتمل بر یک اعلامیه درآمدهای یک شرکت فرضی بود اتخاذ کردند. اعلامیه درآمدها برای برخی از شرکا (حالت GAAP ) فقط شامل افشاء GAAP و برای دیگر شرکا (حالت پیشبینی) هم افشاء پیشبینی و هم افشاء GAAP را دربرمیگرفت. بر طبق شواهد تجربی در مورد افشاگری درآمدهای پیش بینی حقیقی، درآمدهای پیشبینی در تجربه ما متجاوز از درآمدهای GAAP بودند.
نتایج بدست آمده حاکی از آن است که برآوردها یا نظریات تحلیلگران در مورد قیمت سهام در میان دو حالت فرقی نداشت، ولی دانشجویان M.B.A که شاخص سرمایهگذاران غیر حرفهای بودند، قیمت سهام را در حالت پیش بینی خیلی بیشتر از دانشجویان M.B.A در حالت GAAP برآورد کردند.
بررسیها و تحلیلهای دیگر بینشی نسبت به این نتایج ارائه میدهد. تحلیلگران با استفاده از الگوهای ارزشیابی خوب تعریف شده یا کامل و برمبنای درآمدهای مرکب یا جریانات نقدی قیمت سهام را برآورد کردند، درحالی که دانشجویان M.B.A کلاً الگوهای ارزشیابی ناقص و ذهنی را اعمال کردند. از نظر تحلیل گرانی که الگوهای ارزشیابی درآمدهای مرکب را استفاده کردند، افشاءگری پیشبینی بر نظریات آنها در مورد درآمدهای مربوط به ارزشیابی شرکت تاثیری وارد نکرد. یعنی تحلیلگران بدون توجه به اینکه آیا آنها در وضعیت پیش بینی قرار دارند یا GAAP مقولات مشابهی را تعدیل کردند. در مورد دانشجویان M.B.A آنهایی که در وضعیت پیش بینی بودند اعلامیه درآمدها را کاملاً مطلوبتر از دانشجویان M.B.A در وضعیت GAAP قلمداد کردند، و نتایج آزمون واسطه گری حاکی از آن است که ارزیابیهای مطلوبیتپذیری در تاثیرات افشاگری پیشبینی بر نظریات دانشجویان M.B.A در مورد قیمت سهام نقش واسطه را بازی کرد. از اینرو، افشاگری پیش بینی باعث شد دانشجویان M.B.A اعلامیه درآمدها را مطلوبتر تلقی کنند که این در عوض آنها را تحریک کرد تا قیمت سهام را بالاتر ارزیابی کنند. تحلیلهای مداوم نشان میدهد که این تاثیر به جای وابستگی دانشجویان M.B.A بر اطلاعات درآمدهای پیش بینی ناشی از تاثیرات شناختی غیر دانسته (غیر عددی) است چون آنها این اطلاعات را آگاهیبخش میدانند. از این گذشته، تحلیل و بررسیها نیز نشان میدهد که افشاگری پیشبینی برآورد قیمت سهام دانشجویان M.B.A را از طریق ضریبی که در سیستم اندازهگیری عملکرد انتخابی خود به کار بردند (یعنی درآمدها) تحت تاثیر قرارداد؛ این افشاگری بزرگی و اهمیت سیستم اندازهگیری عملکردی که آنها در الگو ارزشیابی خود به کار بردند را تحت تاثیر قرار نداد.
تجربه ما چندین محدودیت دارد. برای مثال ابزار تجربی ما فقط شامل زیرمجموعهای از اطلاعاتی میشد که نوعاً هنگام تصمیمگیریهای سرمایه گذاری در اختیار سرمایهگذاران قرار دارد. از این گذشته، گرچه دانشجویان M.B.A در مورد اقلام و مباحث صورت حساب مالی کم تجربهتر از تحلیلگران هستند، از خیلی از سرمایهگذاران غیر حرفهای فهیمتر و تجربهدارترند.
بنابراین نتایج ما، تاثیر افشاگری درآمدهای پیش بینی بر سرمایهگذاران غیر حرفهای را کم اهمیت جلوه می دهد. محدودیت بالقوه دیگر این است که دانشجویان M.B.A موضوعات تجربی را در محیطی کنترل شده کامل کردند در حالی که تحلیلگران اینگونه عمل نکردند. ما نمیتوانیم احتمالاتی را پایهریزی کنیم مبنی بر اینکه تحلیلگران در مورد موضوعات به شکلی نظاممند کار نکردند، در حال تکمیل موضوعات مشابه دیگر منابع مراجعه کردند یا زمان کمتر یا بیشتری از دانشجویان M.B.A را به اجرای آزمون اختصاص دادند.
محدودیتهای دیگر مطالعه ما فرصتهای جالبی برای تحقیقات آتی در اختیار قرار میدهد. مثلاً نتایج ما کل انواع افشاگری درآمدهای پیش بینی را تعمیم نمیدهد. ما تنها موقعیتی را بررسی کردیم که دراین موقعیت درآمدهای پیشبینی بیشتر از درآمدهای GAAP بود. تحقیقات بعد میتواند موقعیتهایی را عنوان کند که در این موقعیتها درآمدهای پیشبینی کمتر از درآمدهای GAAP باشد.
ما نیز افشاگری درآمدهای پیشبینی هدفمندانهای ایجاد کردیم که از شفافیت کمی برخوردار بود. مثلاً واژهای برای درآمدهای پیشبینی به کار بردیم که شبیه به واژه تعریف شده در GAAP برای عملیات مرکزی و در جریان شرکت است، در بخش تشریعی اعلامیه مقدار دلار هریک از اقلام خارج شده را وارد نکردیم، و درآمدهای آماری را با درآمدهای GAAP یکی ندانستیم. تحقیقات آتی میتواند تاثیر شفافیت درآمدهای پیشبینی بر تصمیمات سرمایه گذاران را مورد بررسی قرار دهد. با ارائه یافتههای Lougee و Marquardt مبنی براینکه افشاگریهای پیش بینی از نظر شرکتهایی که درآمدهای پیشبینیشان را صریحاً با درآمدهای GAAP تطبیق میدهند نسبت به درآمدهای GAAP ارزش افزایشی دارد، این سازگاریها یا تطابقها بُعد جالبی از این شفافیت هستند. افشاگری پیش بینی حقیقی نیز ترتیب ارائه درآمدهای پیشبینی و درآمدهای GAAP در اعلامیه درآمدها را تغییر میدهد. تحقیقات آتی میتواند بررسی کند آیا این تغییر باعث تاثیرات ترتیب بر تصمیمات سرمایهگذاری میشود یا نه. نهایتاً مطالعه ما تاثیرات افزایشی هرمقوله مستثنی را در محاسبه درآمدهای پیش بینی نادیده نگرفت. تحقیقات آتی میتواند بررسی کند آیا ماهیت این مقولات مستثنی، نظیر درآمد در برابر هزینهها یا مقولات کم ارزش در برابر ارزش بر تصمیمات یا قضاوتهای سرمایهگذاران تاثیر دارد یا نه.